سطرهای خالی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo

اشعارویژه زیارت اربعین حضرت مولا اباعبدالله الحسین (ع)





کونوا زینا لنا و لا تکونوا شینا لنا





یاد امام و شهدا








اذکار هفته



  اگر زینب نبود کربلا نبود   ...

اگر زینب نبود، کربلا نبود

عنوان:  بیانات  رهبری در دیدار هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی
تاریخ:  1389/11/27

اگر زینب نبود، کربلا نبود. اگر زینب نبود، حادثه‌ی عاشورا معلوم نبود این گسترش را پیدا کند و این ماندگاری را در تاریخ داشته باشد.

عمه‌ی ما زینب کبری‌ (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»
عنوان:  بیانات  رهبری در دیدار خانواده‌های شهدا، جانبازان قم‌
تاریخ:  1389/07/28

من مادران شهدائی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند.

البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمه‌ی ما زینب کبری‌ (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛(2) جز زیبائی ندیدم. حادثه‌ی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده میکند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانواده‌های بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری‌ در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت اقتدار میدهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود می‌آورد؛ اینهاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربده‌های مستانه‌ی دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.

 

 

 

(حضرت زینب کبری سلام الله علیها الهام بخش مادران و خواهران و همسران شهدا در طول دفاع مقدس بوده اند. این فکر عاشورایی را ایشان ماندگار کردند. شب پره )

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-08-19] [ 04:17:00 ق.ظ ]





  احیاگر عاشورا   ...

حماسه‌ى زینب کبرى (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسه‌ى عاشورا است؛

بلکه به یک معنا حماسه‌اى که بى‌بى زینب کبرى (سلام الله علیها) به‌وجود آورد، احیاکننده و نگه‌دارنده‌ى حماسه‌ى عاشورا شد.

عظمت کار زینب کبرى (علیهاالسّلام) را نمیشود در مقایسه‌ى با بقیه‌ى حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه‌ى با خود حادثه‌ى عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند.

این انسان باعظمت، این بانوى بزرگ اسلام بلکه بشریت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه‌دارد؛ حتّى لرزشى هم در صداى این بانوى بزرگ از این‌همه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه‌ى با دشمنان، هم در مواجهه‌ى با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه‌ى سرافراز استوارى ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد.

در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ى شگفت‌آور را ایراد کرد: «یا اَهلَ‌الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکم کمَثَلِ التِى نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛(1) لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جانها مى‌نشیند.

در آن‌چنان وضعیتى زینب کبرى مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت.

بعد هم، هم در مقابل ابن‌زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آن‌چنان قدرتى سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختى‌هایى را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد.

شما میخواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین.(2) مجسّمه‌ى عزّت است زینب کبرى، همچنان‌که حسین بن على (علیه‌السّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه‌ى عزّت بود.

نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد؛ [ با] آن‌همه مصیبت، وقتى دشمن میخواهد او را شماتت کند، میگوید: ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً؛(3) آنچه دیدم زیبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود، براى حفظ اسلام بود، ایجاد یک جریانى بود در طول تاریخ تا امّت اسلام بفهمند که چه‌کار باید بکنند، چگونه باید حرکت کنند، چگونه باید بایستند.

این کارِ بزرگِ حماسه‌ى زینبى است؛ این عزّتِ ولىّ خدا است. زینب کبرى از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد.

ما البتّه آن بلندپروازى را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوى بزرگ الگوى ما است؛ ما کوچک‌تر از این حرفها هستیم؛ امّا باید به‌هرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبى باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه‌ى اسلامى و عزّت انسان باشد؛ همان‌که خداى متعال با احکام دینى و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مصلای امام (ره) 92/8/29

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 04:13:00 ق.ظ ]





  زینب سلام الله علیها چه گفت؟   ...

تحلیل متن دو خطبه ی اصلی  حضرت زینب سلام الله علیها

خطبه ی کوفه :

این خطبه زمانی خوانده شد که کاروان اسرای اهل بیت از کربلا وارد کوفه شد . پیر و جوان ، زن و مرد ، به معابر آمده بودند تا مغلوبین و اسرا را ببینند . برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر می گریستن ولی اکثرمردم نیز به گمان اینکه اسرای رومی هستند به آنها سنگ می زدند و با دیدن آنها در آن حال ، شادمانی می کردند . در این حال کاروتن اسیران زیر محافظت و مراقبت شدید سربازان و نیروهای مسلح یزیدی بودند .

مردم در دو طرف مسیر حرکت کاروانیان صف کشیده بودند و نظاره گر بودند .همه ی این کارها برای این بود تا حس تنهایی و حقارت کاروان را در مردم ایجاد نمایند . مردم ناآگا هانه پیروزی یزیدیان را جشن گرفته بودند و کف می زدند . آری به خیال خود به استقبال کفار و اسرای رومی شکست خورده از سپاهیان اسلام رفته بودند و جاهلانه بر آل رسول الله (ص) سنگ می زدند .

در این زمان بود که زینب (س) با قوت ایمان ، زبان حکمت گشود و با تیغ بلاغت ، سینه ی نفاق را شکافت و با همان حالت روحی و مشکلات روانی که بر او فشار می آورد و در حالی که بر روی شتر عریان سوار بود ، دستهایش بسته و چشمانش گریان و مصیبت زده ، و سرهای مقدس شهدا نیز پیشاپیش آنها در حرکت بودند و کودکان نیز به دنبالشان روان .

آری در همین حالات سخت و جان فرسا هنگامی که موقعیت را مناسب تشخیص می دهد نگاهی بر مردم می افکند و آنها را به سکوت دعوت می کند سپس با انتخاب بهترین فرصت ها و زیبا ترین کلمات و جملات ، و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند وعظ و خطابه میایستد و شاید از همان مکان و همان لحظه بود که نهضت توابین را خلق می کند و می فرماید :

متن خطبه ی حضرت زینب (س) در کوفه :

(( حمد و سپاس مخصوص خداوند است ، سلام و درود بر پدرم حضرت محمد (ص) و خاندان طیب و برگزیده ی او با د .

اما بعد ، ای اهل کوفه ! ای گروه دغلباز و بی وفا ! آیا برای مصیبتی که بر ما وارد شده است می گریید ، چشمه ی اشکتان خشک نشود و ناله هایتان تمامی نپذیرد .

مثل شما مثل آن زنی است که پس از تابیدن رشته های خود ، آن ها را باز می کرد .

ای کوفیان ! شما جز سخن بیهوده و گزاف و ناپاک و سینه های آکنده از کینه و خشم و ظاهری چون کنیزاکان متملق و باطنی چونان دشمنان سخن چین ، چه فضیلت دیگری را دارایید ؟ شما همانند سبزه ای هستید که در میان زباله ها و منجلاب ها رشد کرده یا همانند نقره ای هستید که برای آراستن قبور مردگان استفاده می شوند .

بدانید و آگاه باشید که بد توشه ای را برای آخرت خویش از پیش فرستادید ، زیرا که شما دچار خشم و غضب الهی شده و در عذاب او جاویدان خواهید ماند .

آیا گریه می کنید و شیون و زاری بر پا کرده اید ؟ آری ! به خدا سوگند ، باید که بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید ، زیرا دامن شما آلوده به ننگی شده که هرگز نمی توانید آن را بشویید .

چگونه می توانید خون پسر خاتم انبیا (ص) و معدن رسالت را از دامان خود پاک کنید ؟ خون سید و آقای جوانان اهل بهشت را ؟ و پناهگاهتان  را ؟ و ملجاء حوادث ناگوارتان را ؟ و مناره ی حجت تان را ؟ و پیشوا و رهبر قوانین را ؟

بدانید و آگاه باشید که بد جنایتی را مرتکب شدید ، از رحمت الهیبه دور باشید و بمیرید که تلاش ها را بیهوده ساختید و دستانتان بریده باد ، در معامله ای که کردید زیانکار شدید و به غضب الهی دچار شدید و ذلت و بیچارگی را برای خود رقم زدید .

وای بر شما ای کوفیان ! آیا می دانید که جگر رسول خدا (ص) را پاره پاره کردید و پرده نشینان حرمش را آشکار نمودید ؟ آیا می دانید که چه خونی از او ریختید و چه اندازه حرمت او را شکستید ؟

هر آینه جنایتی که شما مرتکب شدید ، بسیار بزرگ و سخت ، کریه ، ناروا ، خشن و شرم آور است به لبریزی زمین و گنجایش آسمان .

آیا متعجب شده اید که از آسمان باران خون بارید ، بدانید که همانا عذاب آخرت ننگین تر است و در آن حال کسی به فریاد شما نمی رسد .

از این فرصت و مهلتی که خداوند به شما داده ، استفاده نکنید ، زیرا که سبقت گرفتن شما ، خدا را در عذاب دادنتان به شتاب نمی اندازد و خداوند انتقام خود را خواهد گرفت و به درستی که پروردگارتان در کمین گاه است . )) ( سید ابن طاووس – 1389 – ص 201 و 203 )

تحلیل بعضی نکات خطبه کوفه که به نظر اینجانب و با تفحص هایی که در کتب مختلف انجام داده ام ،مهم آمده است :

·         ایشان خطبه را با حمد و ثنای پروردگار شروع می کند و این برای مردمی که گمان می کنند ، کاروانیان از کفار هستند عجیب می نماید و آنها را بیدار می کند .

·        (( با خطبه های امام علی (ع) در نهج البلاغه شباهت زیادی دارد .)) ( الهی – 1375 – ص 195 و 196 ) این امر باعث می شود حتی کسانی که هنوز به ماهیت آنها شک داشتند از اصالت آنها مطمئن شوند و به یاد سخنان امام علی بیافتند زیرا اینجا همان کوفه ای است که علی در آن می زیست و کوفیان کلام نافذ او را به یاد دارند و هنوز مدت زمان چندانی از شهادت آن حضرت نگذشته است . این شباهت در کلام تعجب ندارد زیرا او دختر علی (ع) است ، پاره ی تن و وارث او .

·        حضرت زینب (س) از پیامبر (ص) ، به پدر تعبیر می کند و با انتخاب این کلمه ، باز هم خود و قافله ی اسیران را بهتر به مردم معرفی می کند و نسب خود را با پیامبر روشن می کند ، تا همه دریابند که این قافله از کدامین دودمان و قبیله اند و افکار و احساسات مردم را در دست بگیرد و دیگر مردم آنها را به چشم اسیر ننگرند . سپس به به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان ، یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنها اشاره می کند و آنها را بر این خصلتشان آگاه  می کند .

·        از برادر شهیدش ، امام حسین (ع) ، به عنوان پاره ی جگر رسول الله (ص) و سرور جوانان اهل بهشت ، تعبیر کرد و بنی امیه را کشنده ی او و خاندان پیامبر معرفی می کند . این تعبیر چنان آتشی در جان کوفیان انداخت که تمام آثار کفر و نفاق و جهالت را از جان آنان زدود .

·        در قسمتی از این خطبه به معرفی شخصیت پدرش ، این بزرگ مظلوم عالم ، می پردازد و اورا به کوفیان سست عهد و نامرد می شناساند تا آنها را به یاد ظلمهایی که به او کرده اند بیاندازد . آری این زینب (س) دخترش است که بعد از سالها ، سکوت علی(ع) را شکست و از او دفاع کرد و او را به همگان می شناساند .

·        تاریخ نشان داده است که حضرت زینب (س) با چنان لحن ملکوتی و صدای پر طنین و آهنگی محزون سخن گفته است ، تا جایی که آن دلهای فولادین را در گرمای مهر و عطوفت کلامش نرم نموده و با خود همراه کرده است و بیم قیام علیه بنی امیه می رفته است .این یعنی روانشناسی و استفاده از اصول آن برای بهره گیری از نتیجه ی سخنان و به دست گرفتن افکار و رسوخ به دلها .

·        این خطابه در اصل امر به معروف و نهی از منکری مهم نیز به شمار می آید که خدا در قرآن ، آن را وظیفه ی همه ی انسانها می داند و آن حضرت ، در آن شرایط سخت نیز آن را فراموش ننموده است و فرامین خدا را انجام داده است و راه جد ، پدر و برادانش ، خصوصا امام حسین (ع) را که طبق فرمایش خودشان 1 ، برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده است را ادامه داده اند و نگذاشته است تا این لوا بر زمین بیفتد و فراموش شود ، بلکه شجاعانه آن را به اهتزاز درمی آورد .

·        او در بیاناتش از تمثیل که یکی از راههای تفهیم بهتر موضوع به مخاطب است استفاده نموده است و به فرمایش امام سجاد (ع) نشان دهنده ی علم لدنی ایشان در خطابه و فن سخنوری است . برای مثال آنجا که می فرماید (( مثل شما مثل زنی است که رشته ی خود را پس از خوب بافتن پاره کند )) ، به خوبی از مثال بهره گرفته است .به هر حال از صور خیال و آرایه های ادبی در جای جای خطابه اش بهره گرفته است ، حتی اشعاری نیز خوانده از و از ادبیات به خوبی برای تاثیر گذاری بیشتر استفاده نموده است.

بعد از اینکه خطبه ی حضرت زینب (س) تاثیر شگرفی بر کوفیان نهاد و همه را متحول و گریان ساخت ، یزیدیان به ناچار سریع آنها را از آنجا بیرون بردند ، زیرا بیم قیام علیه بنی امیه      می رفت .

به هر حال کاروان اسرا را به سوی دارالاماره ی یزید بردند و در آنجا آنها را در یک صف ، همانند اسیران مشرک ، و در روبه روی ابن زیاد قرار دادند . ابن زیاد که سرمست پیروزی بود ، شروع به توهین نسبت به حضرت زینب(س) نمود ، اما باز هم حضرت زینب (س) در اینجا سخنانی فرمودند که ظرافت هایی در آن نهفته است که محصول کیاست و هوشیاری ایشان بوده است و متناسب با یک ماموریت و سیاست تبلیغی است و با وجود اینکه جزو دو خطبه ی اصلی نیست اما حیف دیدم درباره ی آنها کلامی هر چند کوتاه نیاورم .

تحلیل برخی نکات سخنان ابن زیاد و حضرت زینب (س) :

·        در مقابل ابن زیاد با آن همه کبکبه و دبدبه می ایستد و شجاعانه او را تبهکار ، بدکار ، دروغگو و … می خواند و از هیچ کس و هیچ چیز نمی هراسد آنهم در قالب یک اسیر . واقعا تحسین بر انگیز و شجاعانه است . الله اکبر .

·        او را فرزند مرجانه و زنا زاده می خواند ، ان هم در مقابل همگان . در آن روزگار که یکی از راههای شناخت افراد ، نام پدر آن شخص بود ، زینب ابن زیاد را با نام مادرش می خواند ، یعنی پدرت نامعلوم است و تو حاصل چنین روابط نامشروعی بوده ای . آیا توهینی بالاتر از این ، آن هم در مقام یک اسیر . واقعا شجاعت او در قالب یک زن ستودنی و قابل تقدیر نیست .

·        در پاسخ به این سوال ابن زیاد که با استهزاء از زینب (س) پرسید : (( چگونه دیدی کار خدا درباره ی برادر و خاندانت را ؟ )) با بی اعتنایی می فرماید : (( فقط زیبایی و خیر بوده است .))

ابن زیاد با این سوال می خواست آنها را باطل و خودشان را نماینده ی خدا نشان دهد ، اما زینب (س) از آن هم علیه خودشان استفاده می کند و آنها را محاکمه شوندگان در مقابل پروردگار ، نشان می دهد و حقانیت خود و خاندانش را ثابت می کند . نه تنها نمی گذارد ابن زیاد به هدفش نائل شود ، بلکه باعث می شود تا از سخنانش نتیجه ی عکس بگیرد .پس از بردن آنها نزد یزید که همه ی ارکان و بزرگان دولت نامشروعش حضور داشتند و  سفرای کشورهای دیگر نیز دعوت شده بودند ، خطبه ی دیگری ایراد فرمودند که در زیر بررسی آن را آورده ام .

تحلیل بر خی نکات خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید :

·        باز هم با حمد و سپاس خداوند آغاز می نماید . سبحان الله که در آن موقعیت پر از اندوه و آن اوج عصبانیت نسبت به ابن زیاد و هتک حرمت هایش بدون ذکر نام خدا کلامش را آغاز نمی کند ، آن هم با سپاس و حمد خدا . او ذره ای هم از مصیبت های خود و خاندانش شکایتی ندارد و از خدا ناراحت و نالان نیست ، اما ما چگونه ایم ؟ به راستی در چنین موقعیتی نسبت به خداوند چه احساسی داشتیم ؟ اینگونه بودیم ؟ چه بسا شاید کلمات کفر آمیزی هم بیان می کردیم .اینجاست که ما ( زن و مرد ) باید به او اقتدا کنیم و درس عمل بیاموزیم و راضی به رضای خدا باشیم و شاکر او .

·        لحن خطاب حضرت زینب (س) با خطبه ی او در کوفه کاملا فرق می کند ، زیرا خواص حضور دارند و همه ی آنان نسبت به کلیه ی امور واقفند و بر حقانیت آنها و کارهای ناشایست هودشان آگاهند و او ا مخاطب شناسی را که برای یک خطیب لازم است رعیت کرده است . مردم کوفه اکثرا ناآگاه بودند ، اما حاضران اینجا چه ؟ ایجا دیگر آگاهی دادن نیست بلکه رسوا و مایوس کردن است و شرمنده نمودن و ترساندن از اعمال خلاف شرع و حتی انسانیت آنهاست .

·        با تلاوت آیه ای از قرآن1 که مرتبط با اعمال یزیدیان و جزای آنان و حقانیت خود و خاندانش است ، لرزه بر اندام آنها می اندازد ، آن هم در مقابل همگان . و نیز بر سنت الهی یعنی پیروزی نهایی حق بر باطل در آفرینش اشاره دارد .

·        به گمان اینجانب آنجا که طبق آیه ای 2 می فرماید : (( آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که به آنها داده ایم برای ایشان خوب است و خیر آنها را می خواهیم بلکه به آنها مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوار کننده در پیش دارند . )) به اصل استدراج ، که اصلی بسیار گویا و مهم در قرآن است اشاره نموده است و به خوبی و به جا از آن استفاده کرده است .

·        یزیدرا ((پسرآزادشدگان)) (شریعتی – 1381- ص 151) می خواند ودر مقابل ، خودشان  را خاندان رسول خدا (ص) . بدین ترتیب هویت قانونی امویان را بر ملا می نماید . پس از فتح مکه پیامبر از خون ابوسفیان  که جزو اسرار بود درگذشت و او هم اسلام را می پذیرد ، سپس پیامبر آزادش کرد 0 عده ای از بزرگان مشرکان نیز این کار را کردند و آزاد شدند ، از آن به بعد آنها به(( طلقاء)) ، یعنی آزادشدگان می گویند0 حضرت زینب در این موقع دست روی نقطه ی حساس می گذارد و خودشان را آل رسول ا000 می خواند ودر مقابل همگان حکومت غصب شده ی پدر و برادرنش  را ، توسط بنی امیه آشکار و هویدا می کند و هویت و اصالت خودشان را نیز می نمایاند . او را پسر اسیری می خواند که جدش او را آزاد کرده است ، اما او چه رفتاری با اینان که اکنون به ظاهر اسیرانشان هستند ، دارد ؟ آیا عمل نیک جدش ، پیامبر (ص) را جبران نموده است یا بر عکس رفتار می کند ؟  شرمتان باد . در اینجا زینب باز هم آنان را غیر مسلمان نامیده ، زیرا اسلام ،  مسلمانان را به خوش رفتاری با اسرا سفارش کرده است اما آنها درست خلاف آن عمل می کنند آن هم با چه کسانی ؟ با ذریه ی پیامبر (ص).

·        با استدلال به آیه ای از قرآن 1 کفر یزید را آشکار می کند و نشان می دهد که این فرصتی که به تو داده شده است برای این است که طبق این آیه خداوند فرموده است : (( ما به کافران فرصت می دهیم تا بیشتر گناه کنند . )) یعنی تو و پیروانت کافر هستید ، آنگاه ما را مثل اسیران کافر به صف از جلوی مردم عبور می دهید ، در حالی که ما خاندان رسول الله (ص) هستیم .

·        نکته ای دیگر که زینب (س) بدان اشاره می کند این است که ، خطاب به یزید می گوید رسول الله را چون اسیران بگردانی و به حجابشان بی حرمتی کنی و چهره شان را مکشوف داری تا همگان تماشاگر آنان باشند و به آنها چشم بدوزند .)) طبق روایات و کتب مختلف بازتاب این کلام چنان بود که (( وقتی  هنده دختر عبدالله عامر ، زن یزید آنچه را که در مجلس شوهرش رخ داد ، شنید ، پیراهنش را نقاب کرد و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید .)) ( بنت الشاطی –1379- ص 147 ) . موضوع مهمی که زینب (س) در این موقعیت بیش از هر چیز دیگری از آن ناراحت و شاکی است این است که زنان یزید پوشیده اند و حرمت و حیای آنها محفوظ است اما اهل بیت در معرض دید نامحرمان قرار دارند . در آن شرایط دشوار و مصیبت بار ، بر حفظ حجاب و حرمت و حیا اصرار می ورزد ، که می تواند بزرگترین درس برای زنان مسلمان باشد . بلی بیایید حتی اگر در اسارت و با آن شرایط سخت باشیم نیز حریم حرمت خود را پاس بداریم و از خود به بهترین وجه محافظت کنیم .

·        او هویت یزید را بار دیگر و در قالب کلمات دیگری بر ملا می کند و می گوید : (( تو زاده ی کسانی هستی که گوشتشان از خون پاکان روییده . )) با این سخنان ماجرای   (( هند جگر خوار )) را یادآوری می کند و تاریخ نیاکان و اجداد یزید را در مقابل دیدگان همگان قرار می دهد . آری اجداد او همان هایی بودند که علیه اسلام جنگ راه می انداختند و بسیاری از اصحاب رسول الله را می کشتند و اکنون نیز ، نوادگان آنها ، نوه ی رسول خدا (ص) و یارانش را به خاک و خون کشیده اند و با اهل بیت چنین رفتارهای ناشایستی می کنند . آیا از نوادگان چنین کسانی جز این برمی آید و جز این را می توان انتظار داشت ؟

·        در جای دیگر زینب (س) خطاب به یزید که با خیزران بر ثنایای اباعبدالله (ع) می زند ، می گوید : (( فکر می کنی با این کار بر زخم های ما نمک پاشیدی و ریشه ی پاکی را از بن کنده ای ؟ به زودی در دادگاه الهی احضار می شوی و در آن روز آرزو خواهی کرد که کور و کر باشی .)) او در این موقعیت صبر پیشه می کند و خودداری می کند و تحمل ، زیرا دیدن چنین صحنه هایی واقعا زجر آور است ، اما با آن همه ناراحتی از فرصت استفاده می کند و با این سخنان که به یزید اظهار می کند ، بر وجدان توده ی مردمی که به خطابه اش گوش می دهند ، حتی در اعصار دیگر ، اثر می نهد و در همین حال رو به خدا می کند و آنها را نفرین می کند . با این نفرین تاثیر روانی عمیقی بر مردم می گذارد . باید صبر و خودداری و حرکت به سوی هدف را ، حتی در بحرانی ترین شرایط را باید از او آموخت .

·        باز هم به آیه ای دیگر1 اقتدا می کند و می گوید : (( فکر نکنید ، کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، مردگانند ، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند .)) با این سخن هم می گوید ، آنها در راه خدا کشته شده اند و برحق اند ، اما تو که  آنها را کشته ای باطلی و هم این نکته را اذعان می دارد که آنها در راه خدا گام برداشته اند ، اما تو در راه شیطان گام برداشته ای و باز هم لرزه ای دوباره و عمیق تر بر پیکره ی یزید می افکند .و دامنه ی تبلیغ و رسالتش را گسترده تر می کند و زوال بنی امیه را نزدیکتر .

·         حضرت زینب (س) ، یزید را باز هم تحقیر می کند ، آنجایی که می گوید : (( من تو را بسیار بی ارزش می دانم ، اما چه کنم که چشم ها گریان و دل ها پر از آه است . )) یعنی او را شایسته ی ملامت هم نمی داند ، تا چه حد او را خوار و ذلیل می دانست که این سخنان را می گوید و تا چه حد شجاعت و جسارت ، که در مقابل خلیفه ای هر چند نا مشروع احساسات خود را در قالب کلام ابراز کندو او را چنین بی ارزش و حقیر خطاب می کند ، آن هم در مقابل بزرگان و … .

·        در قسمتی از خطابه اش اشاره به وحی و پایداری آن در خاندان خود دارد و خطاب به یزید می گوید : (( نمی توانی وحی را خاموش کنی ، زیرا برای همیشه در خاندان ما ادامه خواهد داشت و تلاش برای محو خاندان رسالت توسط تو و عاملانت بی نتیجه خواهد ماند . )) باز هم اشاره دارد به خاندان وحی و اهل بیت (ع) و نیز حقانیت خو و خاندانش ، همچنین اشاره دارد  به بطالت یزید و تلاش آنها برای خاموش کردن وحی و ضد اسلام بودن آنها و در واقع به نبرد حق و باطل اشاره می کند ، که در نهایت پیروزی و ماندگاری با حقیقت است و آن را مستند می سازد و ذکر می کند که وحی از سنت های گریز ناپذیر الهی می باشد .

·        حضرت زینب شکایت یزید را نزد خداوند می برد ، هم او که بهترین و عادل ترین قاضی هاست و با این سخن باز هم خود و همراهانش را بر حق و یزیدیان را باطل معرفی می کند و روز قیامت را که روز داوری خداست را نیز یادآوری می کند و می گوید که در آن روز شما شرمنده و گناهکار خواهید بود ، پس اگر اکنون خوشحالید و خود را پیروز می دانید ، واقعا این چنین نیست و لرزه بر اندام آنها می افکند و ایشان را به فکر فرو می برد . او می گوید : (( این ننگ از دامان شما پاک نخواهد شد .)) و کار آنان راننگین و پلید می خواند .

·        در اواخر خطبه ، حضرت رینب (س) یزید ، خاندان و پیروانش را لعنت می کند و پیش بینی می کند که ایام فرمان روایی ات کوتاه خواهد بود و اتحاد تو از هم پاشیده خواهد شد و این پیش بینی ، اندک زمانی بعد به وقوع می پیوندد . شاید به خاطر همین نفرین های آن حضرت  باشد که هنوز هم بعد سالیان دراز و پیش رفت جهانیان ، کوفه و کوفیان در چنین اوضاع نابه سامان و فقر دست و پا می زنند و اثری از ترقی در آجا دیده نمی شود و شام نیز بدین منوال طی طریق می کند و در فقر و نهایت آلودگی به سر می برد و مردمانش چنین بدبخت و واپس زده اند و عقب مانده از صحنه ی روزگار ند .

·        حضرت زینب (س) همانطور که خطبه اش را به یاد ، حمد و سپاس خداوند شروع کرده بود ، آن را با همان اذکار به پایان می رساند و باز هم از کشتگان روز عاشورا ، با عنوان شهید یاد می کند و می گوید : (( سپاس خدایی را که ابتدای زندگی ما را با رحمت و مغفرت عجین کرد و عاقبت ما را به شهادت و رحمت ختم نمود . )) نکته ی ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که از خودشان به عنوان جانشین آنها یاد می کند . چه بسا منظور ایشان وجود نازنین حضرت سجاد (ع) باشد که او را به عنوان جانشین امام حسین (ع) پدر گرامی اش و به عنوان امام چهارم شیعیان به همگان معرفی می کند و راه را به مردم نشان می دهد . بلی زینب راه را می نمایاند و نمی گذارد که جاهلان در مسیر جهالت خود گمراه شوند و در آن دست و پا زنند . او همانند خورشید فروزانی راه نماینده می شود و تاریکی جهل را درهم می شکند .

آنچه از هر دو خطبه و سخنان حضرت زینب (س) نتیجه گیری می شود :

*حضرت زینب در هر دو خطبه همواره سخنان خود را سلسله وار ( الهی – 1375– ص 216)ذکر می کند ، یعنی سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا ، ابتدا مستند به آیات کتاب خدا ، سپس به احادیث جدش پیامیر (ص) و پدرش امام علی (ع) می نماید و بعد باز هم به وقایع تاریخی مستند می سازد . اگر چنین باشد ، که هست ، او راهی را برگزیده است که هیچ منکری نخواهد داشت و هیچ کس یارای مبارزه با آن را نخواهد داشت ، زیرا آنها خود را مسلمان می نامیدند ، پس نمی توانستند با قرآن و آیاتش مخالفت کنند و نیز سخنان پیامبرشان  را انکار کنند و نادیده انگارند . حتی اگر به فرض محال بتوانند علی (ع) را نادیده بگیرند باز هم دو عامل قبل را نمی توانند منکر شوند . تاریخ و وقایع آن را نیز همگان دیده و شنیده اند ، پس نمی توان آن را به میل خودشان تغییر دهند و یا نادیده بگیرند . آفرین بر هوش و دلاوری   زینب (س) .

*هر چند که حضرت زینب (س)، داغدارعزیزترین کسانش بود و مصیبت های زیادی را متحمل شده بود و مورد خطابش در هر دو خطبه کسانی بودند که این کردار ناشایست را نسبت به  او و خاندانش انجام داده بودند ، اما هرگز لب به سب و دشنام نسبت به آنها نگشود و همواره ادب را رعایت می کرد . روشنگری می کرد و آنها را با القابی که لیاقت آن را داشتند ، مورد خطاب قرار می داد  ، اما فحاشی نمی کرد ، دروغی نگفت و کار بی شرمانه ای انجام نداد . پس باید الگویی یرای همگان باشد تا ما نیز در هنگام خشم و نهایت ناراحتی از الفاظ  رکیک و کارهای ناشایست دوری کنیم .

*اوج نقش زینب (س) را در شام و در مجلس یزید آن هم در مقابل سفرای کشور های بیگانه ، بزرگان ، حکام و عمال وقت ، می بینیم . آنجا زینب (س) پیام رسانی می کند و پیام خاندانش را به وسیله ی همان اشخاصی که در آنجا حضور داشتند به گوش جهانیان می رساند و ترس را لگد مال سخنانش می کند .

*او با این دو خطبه اندیشیدن را ، درست اندیشیدن را حتی در مواقع سخت و در مصایب به ما می آموزد ، چراکه او اندیشید هدف این خون های ریخته شده چه بود . او در دایره ی اشک هایش محصور نشد و متعهدانه اندیشید و از اسلام و خون پدر و برادرانش دفاع کرد . او با این کارش جهاد می کرد ، جهاد خوب تبلیغ کردن و ابلاغ پیام خوب جنگیدن و خوب سخن گفتن و … . او در آن شرایط سخت از اندیشیدن باز نایستاد و مصایب مانع روشن اندیشی و رکود او نشد .

*یکی از ابعاد اثر بخش سیره ی تبلیغی حضرت زینب ، رواج آیین های تعزیه در فرهنگ ها و جوامع گوناگون از جمله ایران بوده است . سخنان و گاه اشعاری که در آن حادثه بیان می کردند و نیز دستور دادن به سیاه پوش کردن هودج هایی که در آن بودند ، در این امر موثر بوده است . او نوحه سرایی ، عزاداری و گریه می کردو مردم را با آنها به گریه می انداخت که از این موقع به عنوان یک رسم مرسوم شد و تا امروز ادامه دارد .

برای مثال این جمله (( وا محمداه صلی علیک ملائکه السماء ، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بناتک سبایا )) ( سید ابن طاووس – 1373 – ص 393 ) .

منابع و مآخذ :

1- اخبار الزینبات  - ابوالحسن یحیی بن حسن علوی

2-اللهوف -  سید ابن طاووس – ترجمه ی عباس عزیزی

3-بانوی کربلا ، حضرت زینب – عایشه بنت الشاطی – ترجمه ی آیت الله سید رضا صدر

4- بحار الانوار – مجلسی – ج 45

5- پیام آور عاشورا – سید عطاالله مهاجرانی

6- حسین وارث آدم – علی شریعتی

7-حضرت زینب کبری – حسین عماد زاده

8- حماسه ی حسینی – آیت الله مرتضی مطهری – ج 1

9- خصایص زینبیه – سید نور الدین جزایری

10- زینب کبری – جعفر نقدی

11- عقیله ی بنی هاشم – حسن الهی

12 - منتهی الآمال – شیخ عباس قمی – ج 1

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 03:55:00 ق.ظ ]





  متن خطبه حضرت زینب (س) در کوفه   ...

 

متن  سخنرانی حضرت زینب (س) در کوفه

بشير بن حذلم اسدى مى گويد: در آن روز به سوى زينب دختر امير المومنين عليه السّلام متوجه شدم ، به خدا سوگند! در عين حال كه سخنورى توانا و بى نظيرى بود، حيا و متانت سراپاى او را فرا گرفته بود و گويا سخنان گهربار على عليه السّلام از زبان رساى او فرو مى ريخت و او على وار سخن مى راند به مردم اشاره نمود سكوت را مراعات نمايند در اين هنگام نفسها در سينه ها حبس گشت و زنگهاى شتران از صدا افتاد پس ‍ زينب كبرى عليه السّلام شروع به سخنرانى نمود:

 

((الحمدالله ….)) اما بعد، اى مردم كوفه ! اى اهل خدعه و غدر! آيا براى گرفتارى ما گريه مى كنيد؛ پس اشك چشمانتان خشك مباد!

و ناله هايتان فرو منشيناد! جز اين نيست كه مثل شما مردم مثل آن زن است كه رشته خود را بعد از آنكه محكم تابيده شده باشد تاب آن را باز گرداند شما ايمان خود را مايه دغلى و مكر و خيانت در ميان خود مى گيريد؛ ايا در شما صفتى هست الا به خود بستن بى حقيقت و لاف و گزاف زدن و به جز الايش به آنچه موجب عيب و عار است و مگر سينه ها مملو از كينه و زبان چاپلوسى مانند كنيزكان و چشمك زدن مانند كفار و دشمنان دين . يا گياهى را مانيد كه در منجلابها مى رويد كه قابل خوردن نيست يا به نقره اى مانيد كه گور مرده را به آن آرايش دهند.

آگاه باشيد كه بد كارى بوده آنچه را كه نفس ها ی شما براى شما پيش فرستاد كه موجب سخط الهى بود و شما در عذاب آخرت ، جاويدان و مخلد خواهيد بود.

ايا گريه و ناله مى نماييد، بلى به خدا كه گريه بسيار و خنده كم بايد بكنيد؛ زيرا به حقيقت كه به ننگ و عار روزگار آلوده شديد كه اين پليد را به هيچ آبى نتوان شست ؛ لوث گناه كشتن سليل خاتم نبوت و سيد شباب اهل جنت را چگونه توان شست ؟! كشتن همان كسى كه در اختيار نمودن امور، او پناه شما بود و در هنگام نزول بلا، فرياد رس شما و در مقام حجت با خصم ، رهنماى شما و در آموختن سنت رسول الله صل الله عليه و اله را، بزرگ شما بود.

آگاه باشيد كه بد گناهى بود كه به جا آورديد، هلاكت و دروى از رحمت الهى بر شما باد و به تحقيق كه به نوميدى كشيد كوشش شما و زيانكار شد دستهاى شما و خسارت و ضرر گرديد اين معامله شما؛ به غضب خداى عزوجل برگشتيد و زود شد بر شما داغ ذلت و مسكنت ؛

واى بر شما باد، اى اهل كوفه !

آيا مى دانيد كدام جگر رسول خدا صلى الله عليه و آله را پاره پاره نموديد و چه بانوان محترمه ، معززه چو در گوهر را آشكار ساختيد كدام خون رسول خدا را ريختيد و كدام حرم او را ضايع ساختيد؟

به تحقيق كه كارى قبيح و داهيه اى ناخوش به جا آورديد كه موجب سرزنش است و ظلمى به اندازه و مقدار زمين و آسمان نموديد.

آيا شما را شگفت مى آيد كه اگر آسمان خون بر سرتان باريده است و البته عذاب روز باز پسين خوار كننده تر است و در آن روز شما را ياورى نخواهد بود؛

پس به واسطه آنكه خدايتان مهلت داد سبك نشويد و از حد خويش ‍ خارج نگرديد؛ زيرا عجله در انتقام ، خداى را به شتاب نمى آورد و او با بى تاب نمى كند كه ببر خلاف حكمت كارى كند و نمى ترسد كه خونخواهى كردن از دست او برود.

به درستى كه پروردگار به انتظار بر سر راه است (تا داد مظلوم از ظالم ستاند).

راوى گويد: به خدا سوگند! مردم كوفه را در آن روز ديدم همه حران ، دستها بر دهان گرفته و گريه مى كردند.

پير مردى را ديدم در پهلويم ايستاده چنان گريه مى كرد كه ريشش از اشك چشمانش تر شده بود و همى گفت : پدر و مادرم به فداى شما باد؛ پيران شما از بهترين پيران عالمند و جوانان شما بهترين جوانان و زنانتان بهترين زنان و نسل شما بهترين نسلهاست و اين نسل خوار و مغلوب ناكسان نمى گردد.

لهوف

متن عربی این مطلب را در ادامه مطلب بخوانید.

قالَ بَشيرُ بْنُ خزيم الاسْدى وَ نَظَرْتُ الى زَيْنَبَ اِبْنَةِ عَلِيٍّ يَوْمَئِذٍ، فَلَمْ اءَرْ خَفِرَةً قَطُّ اءَنْطَقَ مِنْها، كَاءَنَّها تُفْرَغُ مِنْ لِسانِ اءَمِيرِ الْمُؤ مِنينَ ع ، وَ قَدْ اءَوْمَاءَتْ الَى النّاسِ اءَنِ اسْكُتُوا، فَارْتَدَّتِ الانْفاسُ وَ سَكَنَتِ الاجْراسُ، ثُمَّ قالَتْ:

اءَلْحَمْدُ لِلّهِ، وَ الصَّلاةُ عَلى جَدّى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الاخْيارِ.

اءَمّا بَعْدُ: يا اءَهْلَ الْكُوفَةِ، يا اءَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ، اءَتَبْكُونَ؟! فَلا رَقَاءَتِ الدَّمْعَةُ، وَ لا هَدَاءَتِ الرَّنَّةُ، اِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اءَنْكاثا، تَتَّخِذونَ اءَيْمانَكُمْ دَخَلا بَيْنَكُمْ.

اءَلا وَ هْلْ فيكُمْ الا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ، وَالصَّدْرُ الشَّنِفُ، وَ مَلَقُ الاماءِ، وَ غَمْزُ الاعْداءِ؟!

اءَوْ كَمَرْعى عَلى دِمْنَةٍ.

اءَوْ كَفِضَّةٍ عَلى مَلْحُودَةٍ، اءَلا ساءَ ما قَدَّمْتُمْ لِاءَنْفُسِكُمْ اءَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَيْكُمْ وَ فى الْعَذابِ اءَنْتُمْ خالِدوُنَ.

اءَتَبْكُونَ وَ تَنْتَحِبونَ؟!

ايْ وَ اللّهِ فَابْكُوا كَثيرا، وَاضْحَكُوا قَليلا.

فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعارِها وَ شَنارِها، وَ لَنْ تَرْحَضُوها بِغَسْلٍ بَعْدَها اءَبدا.

وَ اءَنّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَليلِ خاتَمِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ، وَ سَيِّدِ شَبابِ اءَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مَلاذِ خِيَرَتِكُمْ، وَ مَفْزَعِ نازِلَتِكُمْ، وَ مَنارِ حُجَّتِكُمْ، وَ مِدْرَةِ سُنَّتِكُمْ.

اءَلا ساءَ ما تَزِرونَ، وَ بُعْدا لَكُمْ وَ سُحْقا، فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُّ، وَ تَبَّتِ، الايْدي ، وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ، وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ، وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ.

وَيْلَكُمْ يا اءَهْلَ الْكُوفَةِ، اءَتَدْرُونَ اءَيَّ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللّه فَرَيْتُمْ؟!

وَ اءَيَّ كَريمَةٍ لَهُ اءَبْرَزْتُمْ؟! وَ اءَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ؟!

وَ اءَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُمْ؟! لَقَدْ جِئْتُمْ بِها صَلْعاءَ عَنْقاءَ سَوْداءَ فَقُماءَ.

وَ فى بَعْضِها: خَرْقاءَ شَوْهاءَ، كَطِلاعِ الارْضِ وَ مِلاءِ السَّماءِ.

اءَفَعَجِبْتُمْ اءَنْ مَطَرَتِ السَّماءُ دَما، وَ لَعَذَابُ الاخِرَةِ اءَخْزى وَ اءَنْتُمْ لا تُنْصَرُونَ، فَلا يَسْتَخِفَّنَّكُمْ الْمَهْلُ، فَاءنَّهُ لا يَحْفُزُهُ البِدارُ وَ لا يَخافُ فَوْتَ الثّارِ، وَ انَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمَرْصادِ.

قَالَ الرّاوى :

فَوَ اللّهِ لَقَدْ رَاءَيْتُ النّاسَ يَوْمَئِذٍ حِيارى يَبْكُونَ، وَ قَدْ وَضَعُوا اءَيْديهُمْ فى اءَفْواهِهِمْ.

وَ رَاءَيْتُ شَيْخا واقِفا الى جَنْبى يَبْكى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ:

بِاءَبى اءَنْتُمْ وَ اءُمّى كُهُولُكُمْ خَيْرُ الْكُهُولِ، وَ شَبابُكُمْ خَيْرُ الشَّبابِ وَ نِساؤ كُمْ خَيْرُ النِّساءِ، وَ نَسْلُكُمْ خَيْرُ نَسْلٍ، لا يُخزى وَ لا يَبْزى .

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 03:49:00 ق.ظ ]





  برترین حماسه عاشورا !   ...

نمی دانم برترین حماسه عاشورا را چه کسی خلق کرده است.

مادری که حسین و زینب را در دامان خویش پرورده تا نقاشان تابلوی زیبای عاشورا باشند یا مادری که عون و عبد اللهش را چون دو شاخه گل تقدیم مولایش می کند .

یا نه شاید مادری که دستهای کودک شش ماهه اش را میبندد و او را به آغوش پدر می سپارد تا در راه شهادت همسفرش باشد.

شاید نه زیباترین شعر عاشورا را مادر وهب سروده است: ما چیزی را که در راه خدا بدهیم پس نمی گیریم. چه قصیدهای و چه قامت سر افرازی دارد این زن.

شاید باز هم نه شاهکار عاشورا را قامت زینب به قیامت تبدیل کرده است. او که قافله سالار کاروان اسراست ، اوکه پرچمدار خیمه های سوخته است. اوکه با چادر نیم سوخته اش به تیمار امام زمان خویش مشغول است و اشک یتیمی از گونه کودکان کاروان میگیرد.

شاید نه بانوی کربلا رقیه سه ساله است که میمرد و دست از امامش بر نمی دارد.

نمی دانم شاید هم همسر زهیر که روسری بیوه گی بر سر می کشد و همسرش را ترغیب می کند تا … تا پای پر پر شدن برای حسین پیش برود.

شاید هم ددیگری.. همه و همه حماسه آفریده اند اما عاشورا تابلویی است که تمامی نقش و نگار آسمانیش حماسی اند. همهی این حماسه ها در تار و پود این تابلو ماندنی شدند تا زیباترین و برترین نقش تاریخ عاشورا را به تصویر بیاورند.

موضوعات: تبلیغ, نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 03:32:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما