نمی دانم برترین حماسه عاشورا را چه کسی خلق کرده است.

مادری که حسین و زینب را در دامان خویش پرورده تا نقاشان تابلوی زیبای عاشورا باشند یا مادری که عون و عبد اللهش را چون دو شاخه گل تقدیم مولایش می کند .

یا نه شاید مادری که دستهای کودک شش ماهه اش را میبندد و او را به آغوش پدر می سپارد تا در راه شهادت همسفرش باشد.

شاید نه زیباترین شعر عاشورا را مادر وهب سروده است: ما چیزی را که در راه خدا بدهیم پس نمی گیریم. چه قصیدهای و چه قامت سر افرازی دارد این زن.

شاید باز هم نه شاهکار عاشورا را قامت زینب به قیامت تبدیل کرده است. او که قافله سالار کاروان اسراست ، اوکه پرچمدار خیمه های سوخته است. اوکه با چادر نیم سوخته اش به تیمار امام زمان خویش مشغول است و اشک یتیمی از گونه کودکان کاروان میگیرد.

شاید نه بانوی کربلا رقیه سه ساله است که میمرد و دست از امامش بر نمی دارد.

نمی دانم شاید هم همسر زهیر که روسری بیوه گی بر سر می کشد و همسرش را ترغیب می کند تا … تا پای پر پر شدن برای حسین پیش برود.

شاید هم ددیگری.. همه و همه حماسه آفریده اند اما عاشورا تابلویی است که تمامی نقش و نگار آسمانیش حماسی اند. همهی این حماسه ها در تار و پود این تابلو ماندنی شدند تا زیباترین و برترین نقش تاریخ عاشورا را به تصویر بیاورند.

موضوعات: تبلیغ, نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-08-19] [ 03:32:00 ق.ظ ]