سطرهای خالی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو






Random photo

برات کربلا





کونوا زینا لنا و لا تکونوا شینا لنا





یاد امام و شهدا








اذکار هفته



  متن روضه شب سوم محرم، رقیه علیهاسلام- حاج حسن خلج   ...

چشمامو بستم،آروم شكستم

هرچی نشتم،بابا نیومد

منم بهارش،دار و ندارش

سر قرارش،چرا نیومد؟

بابایی

چی میشه،یه دفعه،بذاری

موهات و توی دست بگیرم

از لبات،بابا جون،اومدم

كه بوسه هامو پس بگیرم

یه جوری،ببوسش، گونم و

كه جای بوسه هات بمونه

برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل كردن،اومدن جلوی خرابه،یه جوری میبوسیدن بچه هاشون رو

یه جوری،ببوسش، گونم و

كه جای بوسه هات بمونه

یه جوری، كه بگن،شامیا

بابای تو چه مهربونه

بابای خوب من،بابای خوب من

عمه نشته،خسته ی خسته

دوباره بسته،زخم پاهامو

اینها همینن،لبریز كینن

می خوام نبینن،زخم گوشامو

یه حكایتی توش هست،بابایی نمی خوام اینها دوباره گوش های من رو ببینند

حرف گوشواره های منه، همین جوری هیچی نگفته

وای اگه گوشمو ببینند،بهانه دستشون میوفته

دیگه میخوان چیكار كنند؟

آخه گوشمو تا میبینند،میگن مگه عمو نداشتی

هی نیش زبون میزنند،هی میگن كجا بود اون عمویی كه،این همه پُزش رو میدادی؟

آخه گوشمو تا میبینند،میگن مگه عمو نداشتی

هی میخندند،داد میزنند،گوشواره ات رو كجا گذاشتی

بابا میخوام یه خاطره برات بگم

دست تو موهام كرد،شدم پر از درد

وقتی كه نامرد،دستش رو برداشت

نداد اَمونم،مثل كمونم

بس كه رو گونه ام،سیلی اثر داشت

بعد اون روزی كه،نبودی،به جای تو با عمه موندم

بند اومد زبونم، همه جا، منظورم و با دست رسوندم

بابا تیر میكشه، هنوزم با حرف گوشواره گوشم

تو كه پاره تنی،بنگر،به من كه پاره پاره گوشم

بابای خوب من،بابای خوب من

ملعون رو اسب نشسته،راوی میگه،سه ساله توی محمل،هی گریه میكرد،بابامو میخوام،بابام كجاست،من باباییم رو میخوام،بی ادب ،بی تربیت،صدا زد دختر ساكت شو،چقدر گریه میكنی،حوصله ام رو سر بردی،بس كن،صدای ناله نازدانه بلند تر شد،بی حیا عصبانی شد،اومد دست كرد توی محمل،سه ساله رو از بالای محمل،پرت كرد پایین،ظاهراً شبانه این اتفاق افتاد،كسی خبر دار نشده،كاروان رفت،سه ساله موند توی بیابون،یه وقت بهوش اومد،هر طرف رو نگاه میكنه،صحراست،شروع كرد لرزیدن،از اون طرف راوی میگه،یه مرتبه دیدیم نیزه داری كه،سر امام حسین علیه السلام بر آن نیزه بود،اومد، گفت:امیر،نیزه تو خاك فرو رفته،هر كاری میكنیم نیزه بیرون نمیآد،چه كنیم؟چه خبره؟یكی صدا زد،حتماً یكی از بچه ها گم شده،بابا دلش پهلو دختر مونده،خبر رسید به  گوش زینب،از بالا محمل خودش رو انداخت پایین،سراسیمه توی این بیابون،هی صدا میزنه عزیز برادرم،رقیه جانم،یه مرتبه، رسید دید یه خانمی نشسته،سر سه ساله رو دامنش،داره نوازشش میكنه،عزیز دل مادر نترس،خانم جان شما كی هستید،زینب جان، حق داری مادرت رو نشناسی، منم…یازهرا

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



[پنجشنبه 1393-08-08] [ 08:34:00 ب.ظ ]





  سلام های پایان جلسات مداحی-کربلایی محسن مهدوی   ...

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَهرا سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا الْعَبْدُ الصَّالِح یَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ  ، یا عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا المُرتضی، عَلیه آلاف التَهیة وَ الثَناء وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

صَلَّی اللهُ عَلَیْكَ یا صَاحِب العَصرِ وَ الزَّمَان؛ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ ،یا اِمامَ الاِنسِ وَ الجَان عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ؛  وَ رَزَقَنَا الله رُؤیَتَه وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:30:00 ب.ظ ]





  روضه ی گوشه ویرانه   ...

جغدی بلبلی گفتا تو در ویرانه جا داری

من اندر بوستان بر شاخه سرو آشیان دارم

بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان

ببین چندین هزاران سرو و کاج و ارغوان دارم

جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن

مرا این بس که ویرانه، مأوی و مکان دارم

اگر ویرانه بد بودی چرا پس دختر زهرا

به ویران می نشستی که غمش آتش به جان دارم

ای بلبل! من هم مثل تو چمن نشین بودم می دانی کی ویرانه نشین شدم؟

گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر

به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم

تو بر سر، شورش شمشاد و یاس و ارغوان داری

من اندر لانه دل، داغ عباس جوان دارم

اُف بر این روزگار! بچه های فاطمه(س) کجا و گوشه ویرانه کجا. چراغها را خاموش کردند. در این تاریکی به یاد یک خرابه نشین باشد. مجلس،خوب مجلسی است حال خوشی هم داریم. روز اربعین هم است، نزدیک زوال ظهر است. آی امام حسین(ع)! این قدر دلمان می خواست امروز کربلا باشیم. آی امام حسین! این قدر دلمان می خواست امروز دور قبرت مثل پروانه بچرخیم. آقایان اهل علم! فضلا! محترمین! رجال فضیلت! متدینین! مذهبی ها! خود امام حسین(ع) هم راضی است که من امروز شما را به حرم این سه ساله ببرم. خدا نکند سرپرست شوی، به خدا سرپرستی خیلی زحمت دارد، مسوولیت دارد. زینب(س) سرپرست بچه ها بود. زینب (س) این همه غمی که دارد باید به همه کارها برسد. بی بی، تمام زنها و بچه ها را خواب کرد. حالا آمد خودش بخوابد. کمتر من این کلمه را با صراحت گفته ام، اما روز اربعین است بگذارید بگویم، آتش بزنم. آی زن و مرد! زینب(ع) آمد روی خاکها بخوابد. تا آمد بخوابد یک وقت دید گوشه خرابه در تاریکیها یک بچه بلند شده، هی می گوید: بابا! بابا! بابا!  ای خدا! چه کار کنم؟ با این همه زحمت من این زن و بچه را خواباندم، باز یکی یکی بیدار می شوند بلند شد آمد جلوببیند چه کسی است؟ دید رقیه است.  امروز برای امام حسین(ع) داد بزنید. رقیه گفت: من بابایم را می خواهم، من پدرم را می خواهم، الان بابایم اینجا بود.

دختر دُر دانه منم       به کنج ویرانه منم    عمه چه آمد به سرم   چرا نیام پدرم

الله اکبر،  الله اکبر

امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:

دختر در دانه منم     به کنج ویرانه منم    عمه چه آمد به سرم     چرا نیامد پدرم

الله اکبر،  الله اکبر

یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است.

عمه بیا گمشده پیدا شده          کنج خرابه شب یلدا شده      پدر! فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانی ات  بس که دویدم عقب قافله  پای من از ره شده پر آبله

سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:28:00 ب.ظ ]





  متن روضه شهادت امام حسین علیه السلام-حاج منصور ارضی   ...


دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یك انسان،تشنگی دیگه غلبه كرد،چون زخم ها زیاده،عددش بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت مقتل این طوریه،میگه هر كاری كرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی….میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله،یه وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو خاك،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاك، ریختن همه، یكی انگشت جدا میكرد، روایت میگه:برای اینكه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع كنه، دستاشو از مچ بریدند.حسین…..

بهانه دارد این دلم

به كربلا سفر كند

بر آن ضریح محترم

به چشم تر نظر كند

میكُشی مرا حسین

فدای خاك كربلا

حریم قتلگاه تو

همان مكان كه بوده است

به خیمه ها نگاه تو

از اون جا به خیمه ها نگاه میكرد

جان مادرت حسین

جان خواهرت حسین

كن به من عطا حسین

میكُشی مرا حسین

فدای تشنگی تو

كه سوخته گلوی تو

فدای زخم خنجری

كه مانده است به روی تو

قاری بریده سر

روی نیزه در به در

كشته ی خدا حسین

حسین……..

یه شب اومدی برای یه سالت روضه خوندم برو، وقتی زینب سلام الله علیها بهش میگه، مُرَمل بالدماء،مقطع الاعضاء، اون بچه هایی كه از تو خیمه اومدن بیرون،دیدن همه چیزو چیكار میخواستن بكنند ؟بیخود نبود فرمود:عمه جان،زینب جان، بگو همشون ، علیكم بالفرار،بگو فرار كنند،این نامردها رحم نمی كنند،آی آی

موضوعات: تبلیغ اجتماعی, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:20:00 ب.ظ ]





1 2

  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما