مادرمن حسینیه. دلش و روضه ی آقا. ما که بچه بودیم محرم که میومد مثل عیدا خونمونو آب و جارو می کرد، مجلس روضه می گرفت . چقدر برا حسین (ع) گریه می کرد. اگه امکانش بود، هر سال چندین بار شله زرد و آش نذری می پخت برا عزادارا و اهالی محل پخش می کرد. برا همه مون پیرهن رنگ تیره می خرید. بزرگترا حق داشتن پیرهن سیاه بپوشن اما بچه ها  پیرهن سبز با یه نوشته یا حسین (ع) . حالا که خوب فکرشو می کنم می بینم اگه امروز ما هم حسینی باقی  موندیم از صدقه سر مادرمون بوده. الان منم محرم که میاد برا بچه هام قصه عاشورا رو هر روز تکرار می کنم با چیزایی که باید ازشون یاد گرفت. محرم که میاد پیرهن سبز تن بچه هام میکنم تا بدونن انتهای سرخی و سیاهی محرم ،سبزی قیام مهدی فاطمه (عج) است. خدایا شکرت که مادر من حسینیه.

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[شنبه 1393-08-17] [ 12:53:00 ب.ظ ]