یه روز رفته بودیم جنوب اصلا نمی دونم چرا چن روزه هوای جنوب به کلم زده ،حالا بگذریم که جنوبم کرده اند غرب و بازار و… .شاید مال این معراجیهاست که اونقدر منطقه رو نشون می ده آدمو هوایی می کنه

جونم براتون بگه رفته بودیم و کلی گشته بودیم و فیض و این حرفها نوبت به یه چیزای دیگه رسیده بود. نشسته بودیم هر کس هر چیزی می گفت بچه ها هم از خدا خواسته دست می گرفتن و … . یه دفعه دیدیم یه حاجی بسیجی اومد با چند تا جوون کمی دورتر نشستند حاجی وایساده بود و از عملیات و حال و هوای بچه ها می گفت و اونا هم رفته بودند اون دنیا! ببخشید تو آسمونا.
تا رسید به عملیات رمضان و اینکه بچه ها با لب تشنه پرپر شدن و پلاکاشونو دادن دست یکی و عهد کردند مثل مادر گمنام باشن. منقلب شده بودیم … اونا بعد از یه مدت رفتند و ما موندیم. حالا هیشکی حرفم نمی زنه تو سکوت مطلق. گفتم بچه ها بیاین یه کاری بکنیم . بیاین با این شهدا عهد ببندیم مارم جز خودشون قبول کنن. بیاین هر کدوم یه مزار بی نشون اینجا برا خودمون درست کنیم . دور هم نشستیم یکی یکی به نوبت برا بچه ها مزار درست می کردیم فاتحه می خوندیم و باهاش خداحافظی می کردیم بعد خاکها رو مرتب می کردیم نفر بعد تو همین دفن سوری چقدر بچه ها اشک ریختن خدا می دونه. . بعدش که مراسم تموم شد گفتم راستی واقعا خدا حافظی با یه عزیز چقدر سخته!.شما  حاضرین به همین راحتی برین زیر خاک و از تعلقاتتون دل بکنین.

باید گذاشت و گذر کرد وگرنه زمینگر میشویم.


خوشا به حال اونایی که به راحتی عزیزانشون رو فدای مولاشون کردن خوشا به حال اونایی که تو کربلا بودن و خوشا به حال اونایی که تو کربلای ایران بودن.

گذشت و گذشت تا یه روز
یه روز تو خونه پسرم داشت بازی می کرد قربون صدقه اش می رفتم  گفتم عاقبت به خیر بشی الهی.شهید بشی الهی     که خوشگلی و ماهی. مادر همسرم نشسته بود اخماش رفت تو هم گفت این چه حرفیه به بچه میزنی .خجالتم خوب چیزیه! جلو چشم من بچه مو نفرین می کنی!!!
حالا ما رو بگو همینطور با چشمهای گردشده و از حدقه دراومده نگاش می کردیم.
گفتم مامان چه نفرینی من آرزوم اینه امام زمان(عج) ظهور کنه و محمد مهدی فداش بشه و تو راهش شهید بشه . اصلا به خود آقا گفتم من نمی تونم برا سربازی تو تربیتش کنم کم میارم من سعیمو می کنم شما خودت هواشو داشته باش.
نگام کرد همینطور ساکت ولی با محبت . دیگه تا وقتی از خونمون می رفتن هیچی بهم نگفت.

نوشته ای ازشب پره

 

Separator-and-beautiful-religious-text.(www.shabhayetanhayi (15)
موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



[سه شنبه 1393-07-29] [ 10:38:00 ق.ظ ]