سطرهای خالی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آبان 1393
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30








جستجو






Random photo

اشعارویژه زیارت اربعین حضرت مولا اباعبدالله الحسین (ع)





کونوا زینا لنا و لا تکونوا شینا لنا





یاد امام و شهدا








اذکار هفته



  ۷ نقش مهم زنان قبل و بعد از واقعه عاشورا   ...
زنانی که در عاشورا حضور داشتن از دین اسلام حمایت کردند و دشمنان را رسوا کردند.
عاشورا، روز عملیاتی‌ بزرگ‌ و شگفت‌آور در تاریخ‌ اسلام‌ است‌ که‌ طی‌ آن‌، انقلاب ‌عاشورا بر سرزمین‌ کربلا چهره‌ی، جامعه‌ی اسلامی‌ و طی‌ آن‌ بنیان‌ حکومت‌ اموی‌ را دگرگون‌ ساخت‌ و اعماق‌ جان‌ها و جامعه‌ را تکان‌ داد. در این دگرگونی جامعه، زنان هم نقش اساسی داشتند که در این جا به هفت مورد از نقش زنان در عاشورا اشاره می‌شود.
روحیه بخشی
در بسیاری از جنگ‌ها حضور زنان در جبهه، به رزمندگان روحیه می‌بخشید. در کربلا نیز مادران و همسران بعضی از شهدا این نقش را به خوبی ایفا کردند.
پرستاری
از دیگر وظایف بانوان، پرستارى از بیماران، مجروحان و کودکان بود. پیش از واقعه، مراقبت از بیماران کاروان را بر عهده داشتند، و پس از عاشورا، زینب (س) سرگرم پرستارى از اعضای آسیب‌دیده کاروان بود. وى در زمان اسارت نیز با وجود آشفتگى روحى، نگه‌داری کودکان و مراقبت از آن‌ها را عهده‌دار شد.
مدیریت
بروز صحنه‌های بحرانی، استعدادهای افراد را شکوفا می‌سازد. نقش زینب در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اسرا، درس«مدیریت در شرایط بحران» را جهانی می‌کند. وی مجموعه بازمانده را در رسیدن به اهداف نهضت، هدایت کرد و نقشه‌های دشمن را خنثی ساخت.
حفظ ارزش‌ها
درس دیگر زنان در کربلا، حفظ ارزش‌های دینی و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشم‌های آلوده است. زنان با آن که اسیر بودند، لباس‌ها و خیمه‌های آن‌ها غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید بودند، اما اعتراض کنان، بر حفظ عفاف تاکید می‌ورزیدند. ام‌کلثوم(س) در کوفه فریادکشید که:
“ آیا شرم نمی‌کنید برای تماشای اهل‌بیت پیامبر جمع شده‌اید؟“
زمانی که در شهر کوفه بازداشت بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. او در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز بر گرداندن شهر به شهر بانوان، اعتراض کرد.که همه درس‌آموز عفت و دفاع از ارزش‌هاست.
تغییر ماهیت اسارت
زنان بزرگوار اهل‌بیت و صحابه، مفهوم اسارت را به آزادی بخشی تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعی درس حریت و آزادگی دادند.
عمق بخشیدن به بعد عاطفی
عزاداری بر شهدا و تحریک عواطف مردم، به ماجرای کربلا عمق بخشید و از این رهگذر، ماندگارتر شد و بر احساسات نیز تأثیر گذاشت.
شهادت‌ها در کربلا، تأثیر بیدارگر داشت و جو نامطلوب را شکست. حتی در سفری که گروهی از اسرا را به شام می‌بردند، مسیحیان آن جا در کلیساها جمع شدند و به نشان اندوه بر کشته شدن حسین «ع»،ناقوس نواختند و از ورود سربازان به شهر جلوگیری کردند. در آن جا مردم همگی گرد آمدند و بر حسین درود فرستادند.
جسارت در برابر باطل
در میان لشکر عمر زنی بود که همراه شوهرش آمده بود. او هنگامی که دید لشکر عمر بر زنان حسین(ع) هجوم می‌برد و مشغول غارت است، شمشیری برداشت و رو به خیمه آمد و فریاد زد:
“ای مردان طایفه!‌ آیا لباس دختران رسول خدا به غارت می‌رود و شما تماشا می‌کنید؟ فرمانی جز فرمان رسول خدا (ص) ‌نیست، ای کشندگان رسول خدا.” شوهر آن زن دست او را گرفت و به خیمه‌ها بازگردانید.
این هفت مورد نقش زنانی که در عاشورا حضور داشتن را نشان می‌دهد که چگونه از دین اسلام حمایت کردند و دشمنان را رسوا کردند. عاشورا برای‌ همه‌ و همیشه‌ پیام‌ دارد و ما باید هماره‌ خاک نشین‌ درس‌های‌ این‌ کلاس‌ ابدی‌ بنشینیم‌ و به‌ مراتب‌ بالاتری‌ از ایمان‌ و عفت برسیم.
منبع: باحجاب
موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[جمعه 1393-08-30] [ 09:14:00 ب.ظ ]





  حقیقت وایبر چیست؟   ...
وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی:

«وایبر» پاسخی به جنبش «تحریم کالای اسرائیلی» بود

وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی، اعلام کرده است ، «وایبر» یک پاسخ خلاقانه به کمپین تحریم کالاهای اسرائیلی است.

به گزارش «وبلاگ نیوز» و به نقل از رجانیوز،تب «وایبر» خیلی سریع بالا گرفته و اکثر کاربران تلفن‌های همراه هوشمند را با خود همراه کرده است؛ موجی که به دلیل رایگان و جذاب بودن این نرم‌افزار ایجاد شده و توانسته در مدت کوتاهی، بخش زیادی از ایرانیان را نیز به استفاده از این نرم‌افزار ترغیب کند. اما واقعیت این برنامه کاربردی به ظاهر دوست داشتنی چیست؟ پاسخ به این سوال را باید از وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی شنید.

«نفتالی بنت» اخیرا در یک مصاحبه اعلام کرده است که «Viber» توانسته پاسخ مناسبی به جنبش تحریم کالاهای اسرائیلی در اروپا موسوم به  بایکوت اسرائیل در سراسر جهان باشد. بر اساس خبری که نشریه «جروزالم پست» منتشر کرده، او با اعتراض به اظهارات برخی از مقامات اروپایی علیه جنایات اسرائیل و تلاش برای بایکوت اقتصادی این رژیم، تاکید کرده است: «به جای تحریم و بایکوت اسرائیل، بیایید خلاقیت را به مبارزه بگذاریم. وایبر بهترین پاسخ به بایکوت اسرائیل است.»

این مساله را باید در کنار این خبر تحلیل کرد که وایبر اکنون به یکی از پنج برند برتر تجاری تولید رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و توانسته علاوه ایجاد یک شبکه اقتصادی قوی برای تل آویو، یک بانک اطلاعاتی قدرتمند جهانی نیز برای این رژیم فراهم کند.

این در حالی است که بر اساس یک بررسی که اخیرا انجام پذیرفته است، در میان نرم افزارهای ارتباطی، وایبر بیشترین سطح دسترسی به اطلاعات شخصی تلفن های شخصی را در اختیار داشته است.

جالب است بدانید که در همین راستا، ارتش مصر استفاده سربازان از نرم افزار «وایبر» را به علت سوء استفاده جاسوسی رژیم صهیونیستی از آن، ممنوع کرده است. مطبوعات مصر تأکید کردند ارتش این کشور استفاده سربازان از برنامه رایگان تماس‌های تلفنی (وایبر) را ممنوع کرده است؛ زیرا هدف این شرکت صهیونیستی از راه اندازی این نرم افزار رایگان سودآوری یا آگهی نیست، بلکه جاسوسی از کاربران است.

«عرب تایمز» به نقل از مطبوعات مصر نوشت: «سیاست این شرکت، جمع‌آوری و استفاده از اطلاعات است ولی معمولا کاربران بدون اینکه جزئیات فرم درخواست عضویت را به دقت بخوانند، آن را تایید می‌کنند. این شرکت در فرم عضویت نوشته است نرم افزار وایبر فایل صوتی مفصلی از مکالمه هر تماسی از همه تلفن‌ها و شبکه‌ها بدست می‌آورد تا درک بهتری از عملکرد شبکه و جزئیات آن از نظر تعداد مکالمه‌های کاربران و مکان‌های تماس و زمان مکالمه‌ها و نوع شبکه استفاده شده، داشته باشد.»

این شرکت این اقدام را اینگونه توجیه کرده است که به دنبال اطلاع از هر مشکل فنی و بهبود خدمات یا دلایل امنیتی عمومی است؛ ولی این شرکت فایل مکالمه‌های ضبط شده را به مدت سی ماه نگه داشته و در اختیار منابع اطلاعاتی خاص قرار می‌دهد.

گفتنی است، وایبر توسط یک تیم اسرائیلی طراحی و تولید شده که مدت ها در بخش های نظامی این کشور فعالیت داشته است. رهبر این تیم حرفه ای، «تالمون مارکو» هنوز هم مدیریت اجرایی شرکت Viber Media را در دست دارد. شبکه های اجتماعی اینترنتی iMesh و Bandoo که در گذشته موفقیت نسبی در جذب کاربران داشتند نیز توسط «تالمون مارکو» طراحی شدند.

بعدها شرکت «وایبر مدیا» به دلیل آنچه توجیه اقتصادی و ارزان بودن نیروی کار خوانده شد، سازمان مرکزی خود را از اسراییل به کشور بلاروس منتقل کرد و به قیمت ۹۰۰ میلیون دلار توسط یک شرکت ژاپنی به نام Rakuten، خریداری شد.

موضوعات: رسانههای اجتماعی  لینک ثابت



 [ 08:55:00 ب.ظ ]





  عقیله بنی هاشم کیست؟   ...

بی‌گمان، شخصیت زهرایی زینب کبری نیز یکی از ثمرات و برکات دعای ارزشمند پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ است.

«عصمه الصغری» لقبی است که زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ بر اساس شایستگی‌هایش به آن مفتخر گردیده است.

مشخصه یک جامعه سالم و رشد یافته، تنها داشتن موقعیت جغرافیایی خوب ،معادن متنوع و منابع مالی نیست؛ بلکه نظام تعلیم و تربیتی زنده و مترقی است که انسان‌هایی آزاده، مستقل، خلاق، مبتکر و تلاشگر می‌سازد تا جامعه را در زمینه‌های علمی ، اقتصادی، سیاسی و… از عقب‌ماندگی نجات دهند؛ زیرا همه اصلاحات و فعالیت‌ها به‌وسیله اندیشه و تلاش انسان انجام می‌گیرد و وقتی او صالح و سالم پرورش یافت، همه‌چیز به‌خوبی ساخته می‌شود.1

بر این باور، هدایت و تعیین مسیر جامعه به‌ویژه نخبگان به‌سوی زیرساخت‌های معنوی و مؤلفه‌های قوام‌بخش هویت و شاکله فرهنگی، اهمیت فراوانی دارد. دراین‌بین، یکی از ماندگارترین میراث های فرهنگی که می‌تواند در هر زمانه‌ای وارثان خود را بهره‌مند سازد، مقوله پیروی از سنت و سیره اهل‌بیت پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم‌‌ـ است؛ همان شاهراه‌های نجاتی که مایه دانایی و علم و میراننده جهل و نادانی هستند.2 ایشان ستارگانی هستند که دعای پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ـ در حقشان مستجاب گردید؛ آنجا که پس از ازدواج فاطمه ـ‌سلام‌الله‌علیهاـ با علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ فرمود: «خداوند دل‌های شما را به هم نزدیک نماید، از هرگونه اختلاف و افتراق بازدارد، فرزندان و نسلتان را کلیدهای رحمت و معادن حکمت و دانش قرار دهد.»3

بی‌گمان، شخصیت زهرایی زینب کبری نیز یکی از ثمرات و برکات دعای ارزشمند پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ است که با سیره علمی و عملی ممتازش، اسوه و الگو گردید. این بانوی آسمانی با القابی همچون صدیقه الصغری، العصمه الکبری، ولیه الله العظمی، ناموس الکبری، الراضیه بالقدر و القضاء، امینه الله ،عالمه غیر معلمه، فهمه غیرمفهمه، محبوبه المصطفی، قره عین المرتضی، نائبه الزهراء، شریکه الحسین، شفیقه الحسن المجتبی، الزاهده،العابده، العفیفه، القانته، القائمه، الصائمه، الصابره، الفاضله، العاقله، العامله، العالمه، الکامله، محدثه، المتهجده الشریفه، عقیله القریش و … شناخته می‌شود.4

بر این اساس، نگارنده به محوریت برخی از القاب آن حضرت، پرتوی از سیره زهراییِ زینب ـ‌سلام‌الله‌علیهاـ  را ارائه می‌دهد.

زینب و ما زینب و ما ادراک ما زینب…؟5

به‌راستی این بانو کیست که  آن چنان به صفات و خصال پسندیده آراسته گردید  که پس از مادر اطهرش کسی را این شأن نبود که به القابی همچون صدیقه صغری مفتخر گردد.6 او صدیقه گردید تا برای همیشه نامش در تاریخ جاودان بماند؛ زیرا مشیت و قانون الهی بر این تعلق گرفت که صدیقان و راست‌گویان صاحب رسالت گردند7 و چه رسالتی بالاتر از نهضت کربلا؟ این تفضل از جانب خداست و خدا بس داناست.8

عصمت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ

«عصمه الصغری» لقبی است که زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ بر اساس شایستگی‌هایش به آن مفتخر گردیده است. بااین‌حال، برخی این بحث را مطرح کرده‌اند که آیا به‌راستی زینب کبری ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  دارای مقام عصمت بوده است؟9 عصمت یعنی مصونیت از گناه و اشتباه، یعنی پیامبران (و معصومین) نه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار می‌گیرند و مرتکب گناه می‌شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‌گردند. برکناری آن‌ها از گناه و  اشتباه، حد اعلای قابلیت اعتماد را به آن‌ها می‌دهد. اکنون باید دید این مصونیت به چه صورت است؟

آیا مثلاً بدین‌صورت است که هر وقت می‌خواهند مرتکب گناه یا اشتباه شوند، یک مأمور غیبی می‌آید و مانند پدری که مانع لغزش فرزندش می‌شود، جلوی آن‌ها را می‌گیرد؟ و یا به این‌صورت است که  سرشت معصومین و پیامبران طوری است که نه امکان گناه در آن‌هاهست و نه امکان اشتباه و یا این‌که گناه نکردن و اشتباه نکردن معصومین معلول نوع بینش و درجه یقین و ایمان آن‌هاست؟10

به‌بیان‌دیگر، آیا اعمال اختیاری معصومان، نقشی در اکتساب و دریافت این موهبت داشته و یا آن‌که جبراً به آنان اعطا گردیده است؟ و در صورت دوم، چگونه عصمت فضیلتی برای آنان خواهد بود درحالی‌که اگر این موهبت به هرکس دیگری اعطا می‌شد، او نیز از این مقام برخوردار می‌گردید. به نظر می‌رسد در مورد اختصاص این موهبت به معصومین باید گفت، خداوند می‌دانست عده‌ای از بندگانش -ولو استعدادی در سطح سایر افراد می‌داشتند- به اختیار خویش، بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود در جهت نیل به کمال نهایی و قرب الهی، بهره‌برداری می‌کردند. این شایستگی و منزلتی که این افراد با مسیر اختیاری خویش بدان می‌رسیدند، سبب شد که خداوند از روی تفضل این پاداش و موهبت ویژه را به آن‌ها عطا نموده، آنان را از علم و اراده‌ای برخوردار کند که به‌واسطه آن به مصونیت کامل و مطلق برسند تا در پرتو آن، راهنمایانی موثق و مطمئن برای سایر افراد بشر گردند.11

این بیان را می‌توان به‌خوبی از فرازهای آغازین دعای ندبه12 و زیارت جامعه کبیره13 همچنین برخی از روایات14 برداشت نمود. بااین‌حال، هنوز این پرسش باقی است که آیا مقام عصمت، مقامی توقیفی است؛ یعنی یک عده‌ای خاص دارای آن مقام گردیده‌اند یا آن‌که هر آن‌کس که دارای بینش و تقوای الهی باشد، می‌تواند این مقام را حائز گردد؟ در پاسخ به این سؤال، توجه به‌مراتب عصمت اهمیت دارد.

بی‌تردید، عصمت توقیفی و اصطلاحی که در علم کلام برای ملائکه، انبیا و چهارده معصوم ـ‌علیهم‌السلام‌ـ ثابت گردیده، همان عصمتی است که معصوم، دارای مراتب چهارگانه عصمت در دریافت و ابلاغ احکام و معارف الهی، عصمت در اعتقادات، عصمت از گناهان و عصمت از خطا و نسیان باشد. این همان عصمتی است که اراده تکوینی خدا بر آن تعلق گرفته است.15
در مقابل این عصمت خاص که با ادله عقلی16 و نقلی17 ثابت می‌شود، عصمت نسبی دیگر افراد قرار دارد که چنین عصمتی اگر در فردی با ورع و پرهیزگار ایجاد شود، تنها در یکی از مراتب عصمت که همان عصمت از گناهان است ، شناخته می‌شود.
بر این اساس، برای تسری عصمت توقیفی و اصطلاحی به هر شخصی، نیازمند دلیل هستیم که این ادله برای ملائکه، انبیا و چهارده معصوم ثابت است، اما در  شخصیت‌های ممتازی همچون زینب کبری ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ و فاطمه معصومه بنت موسی الکاظم ـ‌علیهماالسلام‌ـ ثبوت این ادله از علم، خارج است. بااین‌حال، برخی از نویسندگان با آوردن ادله‌ای عصمت را در حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  اثبات نموده‌اند.18

آنها با تقسیم‌بندی عصمت به واجبه کلیه و غیرواجبه، معتقدند آن عصمتی که برای انبیا، رسولان و چهارده معصوم ثابت است، از نوع عصمت واجبه و کلیه است. در مقابل این نوع، عصمت غیرواجبه  مطرح می شود و برای کسانی ثابت است که عصمت داشتن آن‌ها از ضروریات دین نیست، ولی بر اساس لیاقت و کسب فضایل معنوی، ملکه مصونیت گناه در آن‌ها ایجاد گردیده است.

به سه دلیل می‌توان گفت که حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  دارای این مقام از عصمت بوده است:
الف. شهادت و گواهی امام معصوم حضرت سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ در حق عمه بزرگوارشان که فرمود: عمه، انت بحمدا… عالمه غیرمعلمه و فهمه غیرمفهمه19 که با توجه به این‌که معصوم ـ‌علیه‌السلام‌ـ هیچ‌گاه دچار حب و بغض‌های نفسانی نمی‌گردد، از این گواهی امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ، عصمت آن بانوی بزرگوار قابل‌اثبات است.
ب. سیره رفتاری، پنداری و گفتاری آن حضرت که در تاریخ از آن به عظمت یاد شده است.20
ج. استدلال به برخی از احادیث21

عفت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ

از القابی که برای حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  نقل شده، «عفیفه» است؛ یعنی بانویی که دارای حیا، عفت و حجاب است. از نمونه‌های چنین عفتی، ماجرای «یحیی المازنی» است که گوید: سال‌ها در همسایگی امیر مؤمنان علی ـ‌علیه‌السلام‌ـ که در کنار خانه‌اش منزل زینب نیز واقع بود، زندگی می‌کردم. به خدا سوگند، هیچ‌گاه نه زینب را دیدم و نه صدایی از او شنیدم. هروقت که آن بانو می‌خواست به زیارت قبر جدش پیامبرـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌‌ـ برود، شبانگاه درحالی‌که حسن ـ‌علیه‌السلام‌ـ در طرف راستش، حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ در طرف چپش و پدرش جلوتر از او حرکت می‌کردند، به زیارت می‌رفت. آن‌گاه که به نزدیکی قبر شریف پیامبر ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌ـ می‌رسیدند، امیر مؤمنان ـ‌علیه‌السلام‌ـ چراغ‌ها را کم سو می‌گردانید…این اقدام پدر سبب شد فرزندش حسن ـ‌علیه‌السلام‌ـ علت این کار را جویا شود و امیر مؤمنان ـ‌علیه‌السلام‌ـ در پاسخش فرمود: می‌خواهم زینب ـ‌سلام‌الله‌علیهاـ از نگاه نامحرمان در امان باشد.22
مفاهیمی از قبیل حیا و عفت برای زن در طول تاریخ فطری است و زن همیشه کوشیده با نوع پوشش خویش، پاسخگوی فطرت درونی‌اش باشد. ولی مهم‌تر این‌که چنین فطرتی تحت تأثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی و روانی تغییر کرده و شکل‌ها و رنگ‌های گوناگونی به خود می‌گیرد.

در این میان «خود» انسان به‌عنوان تنها تصمیم‌گیرنده نهایی، مسئول تغییراتی است که در فطرت روی می‌دهد؛ یعنی انسان با اختیاری که دارد، می‌تواند در برابر تمامی عوامل شکل‌دهنده و تغییردهنده فطرت مقاومت نموده، یا تسلیم شود و در این موقع است که آدمی مسئول انحراف‌ها یا عدم لغزش‌های خود می‌باشد. بر این باور، حالت‌های مختلف اجتماعی از قبیل مردسالاری، میل به ریاضت و رهبانیت، نبود اقلیت اجتماعی و…واکنش‌های مختلفی جهت تفسیر و تفصیل این فطرت خدایی در زنان بوده و هر گروه و مسلکی در راستای منافع خود از این مقوله سود برده است؛ لکن در جوامعی که آموزه‌های الهی حکم‌فرما بوده است، زنان از دو شیوه اجرایی و سیره عملی خارج نبوده‌اند:
الف. یا آزادانه به پیام فطرتی که از طریق معلمان بشریت (انبیا، اولیا و اوصیا) توصیه شده است، عمل می‌کردند و همراه و همگام با ارزش‌های الهی، حجاب را مراعات کرده و بر عفت خویش اصرار ورزیده‌اند.
ب. و یا آن‌که اصولاً هیچ‌گاه به فطری بودن پوشش و حجاب توجهی نداشته‌اند و این عدم به‌کارگیری حجاب و پوشش فطری، به دو گونه تصور می‌شود:
1. زنان آن جامعه باوجود تأکید موحدان، خداپرستان و صاحبان دین و مرامشان، بر حفظ مسئله حجاب و عفت، گرفتار شهوت و بی‌بندوباری و به‌تبع آن بی‌عفتی و بی‌حیایی گشته‌اند و  در نهایت به‌دلخواه خود، ندای رحمانی فطرت را فراموش نموده‌اند.
2. یا آن‌که زنانی عفیف و پاک‌دامن و مایل به عمل نمودن بر طبق ندای پاک‌فطرت بوده‌اند، ولی عوامل و دواعی مختلف از قبیل آداب‌ورسوم غلط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و فاصله‌های طبقاتی، مانع از پاسخگویی به فطرت می‌شده که نتیجه آن چیزی به‌جز بی‌حجابی و بدحجابی در جامعه نبوده است.

بر این اساس، با استفاده از عمومیت فطرت الهی در ذات همه انسان‌ها و با توجه به این‌که قوانین الهی مطابق با فطرت گویای بشری وضع گردیده‌اند و اسلام نیز به‌عنوان کامل‌ترین دین الهی، مسئله پوشش و حجاب را واجب دانسته است، می‌توان با اطمینان کامل مدعی شد که تنها علت و فلسفه پیدایش حجاب در ادیان و اقوام و ملل مختلف، مقوله فطرت الهی بوده که در دوره‌های مختلف تاریخ به گونه‌های متفاوتی تفسیر شده است.

خلاصه آن‌که اسلام به‌عنوان مترقی‌ترین قانون آسمانی، در راستای ارزش و احترام به زنان، استحکام پیوند خانوادگی و آرامش روانی اجتماع، مسئله حجاب را به‌عنوان قانونی برخاسته از فطرت، واجب و لازم دانسته است.

تنها سؤالی که باقی می‌ماند، این است که اسلام بر چه میزانی اصل حجاب را بیان می‌دارد؟ آیا مسئله حجاب را به‌عنوان مؤید دیدگاه خود بیان می‌دارد یا مؤسس؟
به اعتقاد نگارنده، نقش اساسی اسلام در طول تاریخ، هم به‌عنوان مؤید مطرح است و هم مؤسس.

به بیانی دیگر، نسبت به مقوله فطرت که همه انسان‌ها بر طبق آن زاده شده‌اند و زنان نیز به‌عنوان لطیف‌ترین ارکان حیات از این قاعده مستثنا نمی‌باشند، اسلام مؤید قانون فطری حجاب در طول تاریخ بوده و ادعای این را دارد که فطرت بیدار انسان‌ها در صورت شکوفایی، می‌تواند انسان‌ساز شود.

اما اسلام در مسیر پویایی هر چه بیش‌تر زنان، بهترین و کامل‌ترین دیدگاه‌ها را در مورد پوشش و حجاب آنان بیان داشته است. از این لحاظ، می‌‌توان گفت که اسلام مؤسس مسئله حجاب گردیده است. بی‌تردید، چنانچه در سیره رفتاری معصومان ـ‌علیهم‌السلام‌ـ و بانوان عفیفی همچون زینب کبری ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  مطالعه کافی انجام شود، با محوریت قرار دادن آیات کریمه قرآن23 مصادیق واقعی از این شیوه تأسیسی حجاب در بین اهل‌بیت ـ‌علیهم‌السلام‌ـ به دست می‌آید که نتیجه آن چیزی به‌جز ارائه شیوه منسجمی از پندار و رفتار در مقوله پوشش و حجاب نیست.

علم و حکمت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ

آن چیزی که به آدمی نورانیت می‌دهد، علمی است که باعث به عمل گردد؛ زیرا علم نوری الهی و چراغی ربانی است که اسباب افاضه را به مکاشفه یا تعلیم و آموزش بر انسان هموار می‌سازد. در این مرحله، همان‌گونه که علم موجبات عمل را در آدمی فراهم می‌سازد، عمل نیز اسباب بقای علم را موجب می‌شود. بر این اساس، عالمی که به‌مقتضای علمش اهل عمل گردد، همیشه عالمی ماندگار است.24
به‌یقین، این رابطه دوطرفه در زندگی حضرت زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  در حد اعلایش قابل‌اثبات است؛ زیرا دانایی و علم وی در قلمرو عمل تا بدان مرحله‌ای گسترده  شدکه عصمت از گناه برایش زینت گردید و همچنین کارهای پسندیده و عصمتش او را عالمی نورانی معرفی نمود. بی‌گمان، سخن ارزشمند امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ که زینب ـ‌سلام‌الله‌علیها‌ـ  را عالمه‌ای غیرمعلمه بازمی‌شناسد، به همان علم نابی اشاره دارد که اولیای خدا به آن مجهز بوده‌اند. در این مجال، به نمونه‌هایی از حکمت زینبی اشاره می‌شود:
الف. وی مفسری بود که برای زنان قرآن را تفسیر می‌کرد.25
ب. او فصیحی بود که یادآور فصاحت امیر مؤمنان ـ‌علیه‌السلام‌ـ گردید.26
ج. او محدثی بود که حضرت سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ هرگاه بیان اخبار و احادیث می‌فرمود و می‌خواست در اذهان مردم جای گیرد و از او بپذیرند، اِسنادش را به عمه می‌داد و از آن بزرگوار نقل می‌کرد.27

همچنین «ابن عباس» با آن‌که حبرالامه و مقبول الامه بود، بازهم می‌گفت: «حدثنی عقیلتنا»28 یعنی حدیث کرد برای من عقیله بنی‌هاشم.
د) او امینه اللهی بود که محافظ ودایع و امانت‌های الهی گردید. امام سجاد ـ‌علیه‌السلام‌ـ به وی در بیان احکام و برخی از آثار ولایت نیابت خاصه اعطا فرمود.29

نویسنده: محمدحسن پاکدامن

پی‌نوشت:

__________________________________________________________

1. پژوهشکده حوزه و دانشگاه، فلسفه تعلیم و تربیت در ج 1، ص 19
2. الکافی، ج 8، ص 291:

هم عیش العلم و موت الجهل
3. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب،  ج 3،ص 132؛ بحارالانوار، ج 43، ص 117
4. سید نورالدین الجزائری، الخصائص الزینبیه، ص 53-52؛ ذبیح ا …محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 47
5. المامقانی، تنقیح المقال، ج 3، ص 79
6. پیشین
7. قرآن کریم، مریم، آیه 41 
8. قرآن کریم، نساء، آیه 80 
9. علی محمدعلی دخیل، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، ص 21 تا 25؛ مجله الکوثر، ج 3، ص 20، جمادی الآخره، 1416، مقاله العصمه الزینبیه، ص 85 
10. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص 145 
11. حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، صحیفه عصمت، ص 53-52 
12. مفاتیح الجنان، دعای ندبه:

و علمت منهم الوفاء به.
علامه مجلسی در زادالمعاد می‌نویسد: دعای ندبه به سند معتبر از امام صادق ـ‌علیه‌السلام‌ـ قول است.
13. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره:

اصطفاکم بعلمه.
14. الطبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 82؛ بحارالانوار، ج 10، ص 170:

ان ا … عزوجل -اختار من ولد آدم اناساً طهر میلادهم…
15. قرآن کریم، احزاب، آیه 33 
16. ارشاد الطالبیین، ص 301 – 302:

الحق ان العصمه عباره عن لطف…
17. بحارالانوار ، ج 25، ص 201؛ نیابیع الموده، 77 ب، ص 445 و…
عن ابن عباس، قال رسول ا …(ص) «انا و علی و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین مطهرون معصومون»
18. مجله الکوثر،ج 3، ص 20، جمادی الاخره، 1416، جعفر البیاتی، العصمه الزینبیه، ص 85؛ علی محمدعلی دخیل، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، ص 21 تا 25
19. علی نمازی، مستدرک سفینه النجار،ج 4، ص 215
20. علی محمدعلی دخیل، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، ص 74 تا 91
21. مراجع من علماء الاعلام، وفیات الائمه، ص 438:

من اخلص لله تعالی اربعین صباحاً.
22. پیشین، ص 435 
23. قرآن کریم، نور، آیه 31 
24. مولی محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی،ج2، ص142:

والعلم یهتف بالعمل…
25. سفینه البحار، ج 1، ص 558؛ ریاحین الشریعه، ج3، ص57
26. ابن نما اکملی، مثیرالاحزان، ص 66:

کانما تفرغ عن لسان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع).
27. الخصائص الزینبیه، ص 91 
28. ابوالفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین، ص 60 
29. تنقیح المقال ج 3، ص 79

منبع: روزنامه قدس

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[یکشنبه 1393-08-25] [ 02:09:00 ق.ظ ]





  عظمت زنانه اش ، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک می کند.   ...

عظمت زنانه اش، بزرگان دروغین ظاهرى را در مقابل او حقیر و کوچک مى کند

عنوان:  بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اقشار مختلف مردم
تاریخ:  1384/03/25

حادثه‌ای مثل روز عاشورا نمى تواند زینب کبرى را خرد کند.

شکوه و حشمت ظاهرى دستگاه ستمگر جبارى مثل یزید و عبیداللَّه بن زیاد نمى تواند زینب کبرى را تحقیر کند.

زینب کبرى در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنتهاى اوست - و در کاخ جبارانى مثل یزید و عبیداللَّه بن زیاد، همان عظمت و شکوه معنوى را با خود حفظ مى کند و شخصیت هاى دیگر در مقابل او تحقیر مى شوند.

یزید و عبیداللَّه بن زیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دست بسته، تحقیر مى شوند.

زینب کبرى شور عاطفه ى زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فى سبیل اللَّه، و زلال معرفتى که از زبان و دل او بیرون مى تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت مى کند.

عظمت زنانه اش، بزرگان دروغین ظاهرى را در مقابل او حقیر و کوچک مى کند. عظمت زنانه ، یعنى این؛ یعنى مخلوطى از شور و عاطفه ى انسانى، که در هیچ مردى نمى توان این عاطفه ى شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استوارى روح که همه ى حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم مى کند و روى آتش هاى گداخته، شجاعانه قدم مى گذارد و عبور مى کند؛ در عین حال، درس مى دهد و مردم را آگاهى مى بخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنى امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا مى بخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچه هاى پدر از دست داده ى آن حادثه ى عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمى براى آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد مى کند. بنابراین زینب کبرى (سلام اللَّه علیها) یک شخصیت همه جانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق مى دهد.

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[دوشنبه 1393-08-19] [ 04:20:00 ق.ظ ]





  اگر زینب نبود کربلا نبود   ...

اگر زینب نبود، کربلا نبود

عنوان:  بیانات  رهبری در دیدار هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی
تاریخ:  1389/11/27

اگر زینب نبود، کربلا نبود. اگر زینب نبود، حادثه‌ی عاشورا معلوم نبود این گسترش را پیدا کند و این ماندگاری را در تاریخ داشته باشد.

عمه‌ی ما زینب کبری‌ (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»
عنوان:  بیانات  رهبری در دیدار خانواده‌های شهدا، جانبازان قم‌
تاریخ:  1389/07/28

من مادران شهدائی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند.

البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمه‌ی ما زینب کبری‌ (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛(2) جز زیبائی ندیدم. حادثه‌ی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده میکند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانواده‌های بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری‌ در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت اقتدار میدهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود می‌آورد؛ اینهاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربده‌های مستانه‌ی دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.

 

 

 

(حضرت زینب کبری سلام الله علیها الهام بخش مادران و خواهران و همسران شهدا در طول دفاع مقدس بوده اند. این فکر عاشورایی را ایشان ماندگار کردند. شب پره )

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 04:17:00 ق.ظ ]





  احیاگر عاشورا   ...

حماسه‌ى زینب کبرى (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسه‌ى عاشورا است؛

بلکه به یک معنا حماسه‌اى که بى‌بى زینب کبرى (سلام الله علیها) به‌وجود آورد، احیاکننده و نگه‌دارنده‌ى حماسه‌ى عاشورا شد.

عظمت کار زینب کبرى (علیهاالسّلام) را نمیشود در مقایسه‌ى با بقیه‌ى حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه‌ى با خود حادثه‌ى عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند.

این انسان باعظمت، این بانوى بزرگ اسلام بلکه بشریت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه‌دارد؛ حتّى لرزشى هم در صداى این بانوى بزرگ از این‌همه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه‌ى با دشمنان، هم در مواجهه‌ى با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه‌ى سرافراز استوارى ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد.

در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ى شگفت‌آور را ایراد کرد: «یا اَهلَ‌الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکم کمَثَلِ التِى نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛(1) لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جانها مى‌نشیند.

در آن‌چنان وضعیتى زینب کبرى مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت.

بعد هم، هم در مقابل ابن‌زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آن‌چنان قدرتى سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختى‌هایى را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد.

شما میخواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین.(2) مجسّمه‌ى عزّت است زینب کبرى، همچنان‌که حسین بن على (علیه‌السّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه‌ى عزّت بود.

نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد؛ [ با] آن‌همه مصیبت، وقتى دشمن میخواهد او را شماتت کند، میگوید: ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً؛(3) آنچه دیدم زیبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود، براى حفظ اسلام بود، ایجاد یک جریانى بود در طول تاریخ تا امّت اسلام بفهمند که چه‌کار باید بکنند، چگونه باید حرکت کنند، چگونه باید بایستند.

این کارِ بزرگِ حماسه‌ى زینبى است؛ این عزّتِ ولىّ خدا است. زینب کبرى از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد.

ما البتّه آن بلندپروازى را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوى بزرگ الگوى ما است؛ ما کوچک‌تر از این حرفها هستیم؛ امّا باید به‌هرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبى باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه‌ى اسلامى و عزّت انسان باشد؛ همان‌که خداى متعال با احکام دینى و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مصلای امام (ره) 92/8/29

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 04:13:00 ق.ظ ]





  زینب سلام الله علیها چه گفت؟   ...

تحلیل متن دو خطبه ی اصلی  حضرت زینب سلام الله علیها

خطبه ی کوفه :

این خطبه زمانی خوانده شد که کاروان اسرای اهل بیت از کربلا وارد کوفه شد . پیر و جوان ، زن و مرد ، به معابر آمده بودند تا مغلوبین و اسرا را ببینند . برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر می گریستن ولی اکثرمردم نیز به گمان اینکه اسرای رومی هستند به آنها سنگ می زدند و با دیدن آنها در آن حال ، شادمانی می کردند . در این حال کاروتن اسیران زیر محافظت و مراقبت شدید سربازان و نیروهای مسلح یزیدی بودند .

مردم در دو طرف مسیر حرکت کاروانیان صف کشیده بودند و نظاره گر بودند .همه ی این کارها برای این بود تا حس تنهایی و حقارت کاروان را در مردم ایجاد نمایند . مردم ناآگا هانه پیروزی یزیدیان را جشن گرفته بودند و کف می زدند . آری به خیال خود به استقبال کفار و اسرای رومی شکست خورده از سپاهیان اسلام رفته بودند و جاهلانه بر آل رسول الله (ص) سنگ می زدند .

در این زمان بود که زینب (س) با قوت ایمان ، زبان حکمت گشود و با تیغ بلاغت ، سینه ی نفاق را شکافت و با همان حالت روحی و مشکلات روانی که بر او فشار می آورد و در حالی که بر روی شتر عریان سوار بود ، دستهایش بسته و چشمانش گریان و مصیبت زده ، و سرهای مقدس شهدا نیز پیشاپیش آنها در حرکت بودند و کودکان نیز به دنبالشان روان .

آری در همین حالات سخت و جان فرسا هنگامی که موقعیت را مناسب تشخیص می دهد نگاهی بر مردم می افکند و آنها را به سکوت دعوت می کند سپس با انتخاب بهترین فرصت ها و زیبا ترین کلمات و جملات ، و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند وعظ و خطابه میایستد و شاید از همان مکان و همان لحظه بود که نهضت توابین را خلق می کند و می فرماید :

متن خطبه ی حضرت زینب (س) در کوفه :

(( حمد و سپاس مخصوص خداوند است ، سلام و درود بر پدرم حضرت محمد (ص) و خاندان طیب و برگزیده ی او با د .

اما بعد ، ای اهل کوفه ! ای گروه دغلباز و بی وفا ! آیا برای مصیبتی که بر ما وارد شده است می گریید ، چشمه ی اشکتان خشک نشود و ناله هایتان تمامی نپذیرد .

مثل شما مثل آن زنی است که پس از تابیدن رشته های خود ، آن ها را باز می کرد .

ای کوفیان ! شما جز سخن بیهوده و گزاف و ناپاک و سینه های آکنده از کینه و خشم و ظاهری چون کنیزاکان متملق و باطنی چونان دشمنان سخن چین ، چه فضیلت دیگری را دارایید ؟ شما همانند سبزه ای هستید که در میان زباله ها و منجلاب ها رشد کرده یا همانند نقره ای هستید که برای آراستن قبور مردگان استفاده می شوند .

بدانید و آگاه باشید که بد توشه ای را برای آخرت خویش از پیش فرستادید ، زیرا که شما دچار خشم و غضب الهی شده و در عذاب او جاویدان خواهید ماند .

آیا گریه می کنید و شیون و زاری بر پا کرده اید ؟ آری ! به خدا سوگند ، باید که بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید ، زیرا دامن شما آلوده به ننگی شده که هرگز نمی توانید آن را بشویید .

چگونه می توانید خون پسر خاتم انبیا (ص) و معدن رسالت را از دامان خود پاک کنید ؟ خون سید و آقای جوانان اهل بهشت را ؟ و پناهگاهتان  را ؟ و ملجاء حوادث ناگوارتان را ؟ و مناره ی حجت تان را ؟ و پیشوا و رهبر قوانین را ؟

بدانید و آگاه باشید که بد جنایتی را مرتکب شدید ، از رحمت الهیبه دور باشید و بمیرید که تلاش ها را بیهوده ساختید و دستانتان بریده باد ، در معامله ای که کردید زیانکار شدید و به غضب الهی دچار شدید و ذلت و بیچارگی را برای خود رقم زدید .

وای بر شما ای کوفیان ! آیا می دانید که جگر رسول خدا (ص) را پاره پاره کردید و پرده نشینان حرمش را آشکار نمودید ؟ آیا می دانید که چه خونی از او ریختید و چه اندازه حرمت او را شکستید ؟

هر آینه جنایتی که شما مرتکب شدید ، بسیار بزرگ و سخت ، کریه ، ناروا ، خشن و شرم آور است به لبریزی زمین و گنجایش آسمان .

آیا متعجب شده اید که از آسمان باران خون بارید ، بدانید که همانا عذاب آخرت ننگین تر است و در آن حال کسی به فریاد شما نمی رسد .

از این فرصت و مهلتی که خداوند به شما داده ، استفاده نکنید ، زیرا که سبقت گرفتن شما ، خدا را در عذاب دادنتان به شتاب نمی اندازد و خداوند انتقام خود را خواهد گرفت و به درستی که پروردگارتان در کمین گاه است . )) ( سید ابن طاووس – 1389 – ص 201 و 203 )

تحلیل بعضی نکات خطبه کوفه که به نظر اینجانب و با تفحص هایی که در کتب مختلف انجام داده ام ،مهم آمده است :

·         ایشان خطبه را با حمد و ثنای پروردگار شروع می کند و این برای مردمی که گمان می کنند ، کاروانیان از کفار هستند عجیب می نماید و آنها را بیدار می کند .

·        (( با خطبه های امام علی (ع) در نهج البلاغه شباهت زیادی دارد .)) ( الهی – 1375 – ص 195 و 196 ) این امر باعث می شود حتی کسانی که هنوز به ماهیت آنها شک داشتند از اصالت آنها مطمئن شوند و به یاد سخنان امام علی بیافتند زیرا اینجا همان کوفه ای است که علی در آن می زیست و کوفیان کلام نافذ او را به یاد دارند و هنوز مدت زمان چندانی از شهادت آن حضرت نگذشته است . این شباهت در کلام تعجب ندارد زیرا او دختر علی (ع) است ، پاره ی تن و وارث او .

·        حضرت زینب (س) از پیامبر (ص) ، به پدر تعبیر می کند و با انتخاب این کلمه ، باز هم خود و قافله ی اسیران را بهتر به مردم معرفی می کند و نسب خود را با پیامبر روشن می کند ، تا همه دریابند که این قافله از کدامین دودمان و قبیله اند و افکار و احساسات مردم را در دست بگیرد و دیگر مردم آنها را به چشم اسیر ننگرند . سپس به به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان ، یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنها اشاره می کند و آنها را بر این خصلتشان آگاه  می کند .

·        از برادر شهیدش ، امام حسین (ع) ، به عنوان پاره ی جگر رسول الله (ص) و سرور جوانان اهل بهشت ، تعبیر کرد و بنی امیه را کشنده ی او و خاندان پیامبر معرفی می کند . این تعبیر چنان آتشی در جان کوفیان انداخت که تمام آثار کفر و نفاق و جهالت را از جان آنان زدود .

·        در قسمتی از این خطبه به معرفی شخصیت پدرش ، این بزرگ مظلوم عالم ، می پردازد و اورا به کوفیان سست عهد و نامرد می شناساند تا آنها را به یاد ظلمهایی که به او کرده اند بیاندازد . آری این زینب (س) دخترش است که بعد از سالها ، سکوت علی(ع) را شکست و از او دفاع کرد و او را به همگان می شناساند .

·        تاریخ نشان داده است که حضرت زینب (س) با چنان لحن ملکوتی و صدای پر طنین و آهنگی محزون سخن گفته است ، تا جایی که آن دلهای فولادین را در گرمای مهر و عطوفت کلامش نرم نموده و با خود همراه کرده است و بیم قیام علیه بنی امیه می رفته است .این یعنی روانشناسی و استفاده از اصول آن برای بهره گیری از نتیجه ی سخنان و به دست گرفتن افکار و رسوخ به دلها .

·        این خطابه در اصل امر به معروف و نهی از منکری مهم نیز به شمار می آید که خدا در قرآن ، آن را وظیفه ی همه ی انسانها می داند و آن حضرت ، در آن شرایط سخت نیز آن را فراموش ننموده است و فرامین خدا را انجام داده است و راه جد ، پدر و برادانش ، خصوصا امام حسین (ع) را که طبق فرمایش خودشان 1 ، برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده است را ادامه داده اند و نگذاشته است تا این لوا بر زمین بیفتد و فراموش شود ، بلکه شجاعانه آن را به اهتزاز درمی آورد .

·        او در بیاناتش از تمثیل که یکی از راههای تفهیم بهتر موضوع به مخاطب است استفاده نموده است و به فرمایش امام سجاد (ع) نشان دهنده ی علم لدنی ایشان در خطابه و فن سخنوری است . برای مثال آنجا که می فرماید (( مثل شما مثل زنی است که رشته ی خود را پس از خوب بافتن پاره کند )) ، به خوبی از مثال بهره گرفته است .به هر حال از صور خیال و آرایه های ادبی در جای جای خطابه اش بهره گرفته است ، حتی اشعاری نیز خوانده از و از ادبیات به خوبی برای تاثیر گذاری بیشتر استفاده نموده است.

بعد از اینکه خطبه ی حضرت زینب (س) تاثیر شگرفی بر کوفیان نهاد و همه را متحول و گریان ساخت ، یزیدیان به ناچار سریع آنها را از آنجا بیرون بردند ، زیرا بیم قیام علیه بنی امیه      می رفت .

به هر حال کاروان اسرا را به سوی دارالاماره ی یزید بردند و در آنجا آنها را در یک صف ، همانند اسیران مشرک ، و در روبه روی ابن زیاد قرار دادند . ابن زیاد که سرمست پیروزی بود ، شروع به توهین نسبت به حضرت زینب(س) نمود ، اما باز هم حضرت زینب (س) در اینجا سخنانی فرمودند که ظرافت هایی در آن نهفته است که محصول کیاست و هوشیاری ایشان بوده است و متناسب با یک ماموریت و سیاست تبلیغی است و با وجود اینکه جزو دو خطبه ی اصلی نیست اما حیف دیدم درباره ی آنها کلامی هر چند کوتاه نیاورم .

تحلیل برخی نکات سخنان ابن زیاد و حضرت زینب (س) :

·        در مقابل ابن زیاد با آن همه کبکبه و دبدبه می ایستد و شجاعانه او را تبهکار ، بدکار ، دروغگو و … می خواند و از هیچ کس و هیچ چیز نمی هراسد آنهم در قالب یک اسیر . واقعا تحسین بر انگیز و شجاعانه است . الله اکبر .

·        او را فرزند مرجانه و زنا زاده می خواند ، ان هم در مقابل همگان . در آن روزگار که یکی از راههای شناخت افراد ، نام پدر آن شخص بود ، زینب ابن زیاد را با نام مادرش می خواند ، یعنی پدرت نامعلوم است و تو حاصل چنین روابط نامشروعی بوده ای . آیا توهینی بالاتر از این ، آن هم در مقام یک اسیر . واقعا شجاعت او در قالب یک زن ستودنی و قابل تقدیر نیست .

·        در پاسخ به این سوال ابن زیاد که با استهزاء از زینب (س) پرسید : (( چگونه دیدی کار خدا درباره ی برادر و خاندانت را ؟ )) با بی اعتنایی می فرماید : (( فقط زیبایی و خیر بوده است .))

ابن زیاد با این سوال می خواست آنها را باطل و خودشان را نماینده ی خدا نشان دهد ، اما زینب (س) از آن هم علیه خودشان استفاده می کند و آنها را محاکمه شوندگان در مقابل پروردگار ، نشان می دهد و حقانیت خود و خاندانش را ثابت می کند . نه تنها نمی گذارد ابن زیاد به هدفش نائل شود ، بلکه باعث می شود تا از سخنانش نتیجه ی عکس بگیرد .پس از بردن آنها نزد یزید که همه ی ارکان و بزرگان دولت نامشروعش حضور داشتند و  سفرای کشورهای دیگر نیز دعوت شده بودند ، خطبه ی دیگری ایراد فرمودند که در زیر بررسی آن را آورده ام .

تحلیل بر خی نکات خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید :

·        باز هم با حمد و سپاس خداوند آغاز می نماید . سبحان الله که در آن موقعیت پر از اندوه و آن اوج عصبانیت نسبت به ابن زیاد و هتک حرمت هایش بدون ذکر نام خدا کلامش را آغاز نمی کند ، آن هم با سپاس و حمد خدا . او ذره ای هم از مصیبت های خود و خاندانش شکایتی ندارد و از خدا ناراحت و نالان نیست ، اما ما چگونه ایم ؟ به راستی در چنین موقعیتی نسبت به خداوند چه احساسی داشتیم ؟ اینگونه بودیم ؟ چه بسا شاید کلمات کفر آمیزی هم بیان می کردیم .اینجاست که ما ( زن و مرد ) باید به او اقتدا کنیم و درس عمل بیاموزیم و راضی به رضای خدا باشیم و شاکر او .

·        لحن خطاب حضرت زینب (س) با خطبه ی او در کوفه کاملا فرق می کند ، زیرا خواص حضور دارند و همه ی آنان نسبت به کلیه ی امور واقفند و بر حقانیت آنها و کارهای ناشایست هودشان آگاهند و او ا مخاطب شناسی را که برای یک خطیب لازم است رعیت کرده است . مردم کوفه اکثرا ناآگاه بودند ، اما حاضران اینجا چه ؟ ایجا دیگر آگاهی دادن نیست بلکه رسوا و مایوس کردن است و شرمنده نمودن و ترساندن از اعمال خلاف شرع و حتی انسانیت آنهاست .

·        با تلاوت آیه ای از قرآن1 که مرتبط با اعمال یزیدیان و جزای آنان و حقانیت خود و خاندانش است ، لرزه بر اندام آنها می اندازد ، آن هم در مقابل همگان . و نیز بر سنت الهی یعنی پیروزی نهایی حق بر باطل در آفرینش اشاره دارد .

·        به گمان اینجانب آنجا که طبق آیه ای 2 می فرماید : (( آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که به آنها داده ایم برای ایشان خوب است و خیر آنها را می خواهیم بلکه به آنها مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوار کننده در پیش دارند . )) به اصل استدراج ، که اصلی بسیار گویا و مهم در قرآن است اشاره نموده است و به خوبی و به جا از آن استفاده کرده است .

·        یزیدرا ((پسرآزادشدگان)) (شریعتی – 1381- ص 151) می خواند ودر مقابل ، خودشان  را خاندان رسول خدا (ص) . بدین ترتیب هویت قانونی امویان را بر ملا می نماید . پس از فتح مکه پیامبر از خون ابوسفیان  که جزو اسرار بود درگذشت و او هم اسلام را می پذیرد ، سپس پیامبر آزادش کرد 0 عده ای از بزرگان مشرکان نیز این کار را کردند و آزاد شدند ، از آن به بعد آنها به(( طلقاء)) ، یعنی آزادشدگان می گویند0 حضرت زینب در این موقع دست روی نقطه ی حساس می گذارد و خودشان را آل رسول ا000 می خواند ودر مقابل همگان حکومت غصب شده ی پدر و برادرنش  را ، توسط بنی امیه آشکار و هویدا می کند و هویت و اصالت خودشان را نیز می نمایاند . او را پسر اسیری می خواند که جدش او را آزاد کرده است ، اما او چه رفتاری با اینان که اکنون به ظاهر اسیرانشان هستند ، دارد ؟ آیا عمل نیک جدش ، پیامبر (ص) را جبران نموده است یا بر عکس رفتار می کند ؟  شرمتان باد . در اینجا زینب باز هم آنان را غیر مسلمان نامیده ، زیرا اسلام ،  مسلمانان را به خوش رفتاری با اسرا سفارش کرده است اما آنها درست خلاف آن عمل می کنند آن هم با چه کسانی ؟ با ذریه ی پیامبر (ص).

·        با استدلال به آیه ای از قرآن 1 کفر یزید را آشکار می کند و نشان می دهد که این فرصتی که به تو داده شده است برای این است که طبق این آیه خداوند فرموده است : (( ما به کافران فرصت می دهیم تا بیشتر گناه کنند . )) یعنی تو و پیروانت کافر هستید ، آنگاه ما را مثل اسیران کافر به صف از جلوی مردم عبور می دهید ، در حالی که ما خاندان رسول الله (ص) هستیم .

·        نکته ای دیگر که زینب (س) بدان اشاره می کند این است که ، خطاب به یزید می گوید رسول الله را چون اسیران بگردانی و به حجابشان بی حرمتی کنی و چهره شان را مکشوف داری تا همگان تماشاگر آنان باشند و به آنها چشم بدوزند .)) طبق روایات و کتب مختلف بازتاب این کلام چنان بود که (( وقتی  هنده دختر عبدالله عامر ، زن یزید آنچه را که در مجلس شوهرش رخ داد ، شنید ، پیراهنش را نقاب کرد و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید .)) ( بنت الشاطی –1379- ص 147 ) . موضوع مهمی که زینب (س) در این موقعیت بیش از هر چیز دیگری از آن ناراحت و شاکی است این است که زنان یزید پوشیده اند و حرمت و حیای آنها محفوظ است اما اهل بیت در معرض دید نامحرمان قرار دارند . در آن شرایط دشوار و مصیبت بار ، بر حفظ حجاب و حرمت و حیا اصرار می ورزد ، که می تواند بزرگترین درس برای زنان مسلمان باشد . بلی بیایید حتی اگر در اسارت و با آن شرایط سخت باشیم نیز حریم حرمت خود را پاس بداریم و از خود به بهترین وجه محافظت کنیم .

·        او هویت یزید را بار دیگر و در قالب کلمات دیگری بر ملا می کند و می گوید : (( تو زاده ی کسانی هستی که گوشتشان از خون پاکان روییده . )) با این سخنان ماجرای   (( هند جگر خوار )) را یادآوری می کند و تاریخ نیاکان و اجداد یزید را در مقابل دیدگان همگان قرار می دهد . آری اجداد او همان هایی بودند که علیه اسلام جنگ راه می انداختند و بسیاری از اصحاب رسول الله را می کشتند و اکنون نیز ، نوادگان آنها ، نوه ی رسول خدا (ص) و یارانش را به خاک و خون کشیده اند و با اهل بیت چنین رفتارهای ناشایستی می کنند . آیا از نوادگان چنین کسانی جز این برمی آید و جز این را می توان انتظار داشت ؟

·        در جای دیگر زینب (س) خطاب به یزید که با خیزران بر ثنایای اباعبدالله (ع) می زند ، می گوید : (( فکر می کنی با این کار بر زخم های ما نمک پاشیدی و ریشه ی پاکی را از بن کنده ای ؟ به زودی در دادگاه الهی احضار می شوی و در آن روز آرزو خواهی کرد که کور و کر باشی .)) او در این موقعیت صبر پیشه می کند و خودداری می کند و تحمل ، زیرا دیدن چنین صحنه هایی واقعا زجر آور است ، اما با آن همه ناراحتی از فرصت استفاده می کند و با این سخنان که به یزید اظهار می کند ، بر وجدان توده ی مردمی که به خطابه اش گوش می دهند ، حتی در اعصار دیگر ، اثر می نهد و در همین حال رو به خدا می کند و آنها را نفرین می کند . با این نفرین تاثیر روانی عمیقی بر مردم می گذارد . باید صبر و خودداری و حرکت به سوی هدف را ، حتی در بحرانی ترین شرایط را باید از او آموخت .

·        باز هم به آیه ای دیگر1 اقتدا می کند و می گوید : (( فکر نکنید ، کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، مردگانند ، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند .)) با این سخن هم می گوید ، آنها در راه خدا کشته شده اند و برحق اند ، اما تو که  آنها را کشته ای باطلی و هم این نکته را اذعان می دارد که آنها در راه خدا گام برداشته اند ، اما تو در راه شیطان گام برداشته ای و باز هم لرزه ای دوباره و عمیق تر بر پیکره ی یزید می افکند .و دامنه ی تبلیغ و رسالتش را گسترده تر می کند و زوال بنی امیه را نزدیکتر .

·         حضرت زینب (س) ، یزید را باز هم تحقیر می کند ، آنجایی که می گوید : (( من تو را بسیار بی ارزش می دانم ، اما چه کنم که چشم ها گریان و دل ها پر از آه است . )) یعنی او را شایسته ی ملامت هم نمی داند ، تا چه حد او را خوار و ذلیل می دانست که این سخنان را می گوید و تا چه حد شجاعت و جسارت ، که در مقابل خلیفه ای هر چند نا مشروع احساسات خود را در قالب کلام ابراز کندو او را چنین بی ارزش و حقیر خطاب می کند ، آن هم در مقابل بزرگان و … .

·        در قسمتی از خطابه اش اشاره به وحی و پایداری آن در خاندان خود دارد و خطاب به یزید می گوید : (( نمی توانی وحی را خاموش کنی ، زیرا برای همیشه در خاندان ما ادامه خواهد داشت و تلاش برای محو خاندان رسالت توسط تو و عاملانت بی نتیجه خواهد ماند . )) باز هم اشاره دارد به خاندان وحی و اهل بیت (ع) و نیز حقانیت خو و خاندانش ، همچنین اشاره دارد  به بطالت یزید و تلاش آنها برای خاموش کردن وحی و ضد اسلام بودن آنها و در واقع به نبرد حق و باطل اشاره می کند ، که در نهایت پیروزی و ماندگاری با حقیقت است و آن را مستند می سازد و ذکر می کند که وحی از سنت های گریز ناپذیر الهی می باشد .

·        حضرت زینب شکایت یزید را نزد خداوند می برد ، هم او که بهترین و عادل ترین قاضی هاست و با این سخن باز هم خود و همراهانش را بر حق و یزیدیان را باطل معرفی می کند و روز قیامت را که روز داوری خداست را نیز یادآوری می کند و می گوید که در آن روز شما شرمنده و گناهکار خواهید بود ، پس اگر اکنون خوشحالید و خود را پیروز می دانید ، واقعا این چنین نیست و لرزه بر اندام آنها می افکند و ایشان را به فکر فرو می برد . او می گوید : (( این ننگ از دامان شما پاک نخواهد شد .)) و کار آنان راننگین و پلید می خواند .

·        در اواخر خطبه ، حضرت رینب (س) یزید ، خاندان و پیروانش را لعنت می کند و پیش بینی می کند که ایام فرمان روایی ات کوتاه خواهد بود و اتحاد تو از هم پاشیده خواهد شد و این پیش بینی ، اندک زمانی بعد به وقوع می پیوندد . شاید به خاطر همین نفرین های آن حضرت  باشد که هنوز هم بعد سالیان دراز و پیش رفت جهانیان ، کوفه و کوفیان در چنین اوضاع نابه سامان و فقر دست و پا می زنند و اثری از ترقی در آجا دیده نمی شود و شام نیز بدین منوال طی طریق می کند و در فقر و نهایت آلودگی به سر می برد و مردمانش چنین بدبخت و واپس زده اند و عقب مانده از صحنه ی روزگار ند .

·        حضرت زینب (س) همانطور که خطبه اش را به یاد ، حمد و سپاس خداوند شروع کرده بود ، آن را با همان اذکار به پایان می رساند و باز هم از کشتگان روز عاشورا ، با عنوان شهید یاد می کند و می گوید : (( سپاس خدایی را که ابتدای زندگی ما را با رحمت و مغفرت عجین کرد و عاقبت ما را به شهادت و رحمت ختم نمود . )) نکته ی ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که از خودشان به عنوان جانشین آنها یاد می کند . چه بسا منظور ایشان وجود نازنین حضرت سجاد (ع) باشد که او را به عنوان جانشین امام حسین (ع) پدر گرامی اش و به عنوان امام چهارم شیعیان به همگان معرفی می کند و راه را به مردم نشان می دهد . بلی زینب راه را می نمایاند و نمی گذارد که جاهلان در مسیر جهالت خود گمراه شوند و در آن دست و پا زنند . او همانند خورشید فروزانی راه نماینده می شود و تاریکی جهل را درهم می شکند .

آنچه از هر دو خطبه و سخنان حضرت زینب (س) نتیجه گیری می شود :

*حضرت زینب در هر دو خطبه همواره سخنان خود را سلسله وار ( الهی – 1375– ص 216)ذکر می کند ، یعنی سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا ، ابتدا مستند به آیات کتاب خدا ، سپس به احادیث جدش پیامیر (ص) و پدرش امام علی (ع) می نماید و بعد باز هم به وقایع تاریخی مستند می سازد . اگر چنین باشد ، که هست ، او راهی را برگزیده است که هیچ منکری نخواهد داشت و هیچ کس یارای مبارزه با آن را نخواهد داشت ، زیرا آنها خود را مسلمان می نامیدند ، پس نمی توانستند با قرآن و آیاتش مخالفت کنند و نیز سخنان پیامبرشان  را انکار کنند و نادیده انگارند . حتی اگر به فرض محال بتوانند علی (ع) را نادیده بگیرند باز هم دو عامل قبل را نمی توانند منکر شوند . تاریخ و وقایع آن را نیز همگان دیده و شنیده اند ، پس نمی توان آن را به میل خودشان تغییر دهند و یا نادیده بگیرند . آفرین بر هوش و دلاوری   زینب (س) .

*هر چند که حضرت زینب (س)، داغدارعزیزترین کسانش بود و مصیبت های زیادی را متحمل شده بود و مورد خطابش در هر دو خطبه کسانی بودند که این کردار ناشایست را نسبت به  او و خاندانش انجام داده بودند ، اما هرگز لب به سب و دشنام نسبت به آنها نگشود و همواره ادب را رعایت می کرد . روشنگری می کرد و آنها را با القابی که لیاقت آن را داشتند ، مورد خطاب قرار می داد  ، اما فحاشی نمی کرد ، دروغی نگفت و کار بی شرمانه ای انجام نداد . پس باید الگویی یرای همگان باشد تا ما نیز در هنگام خشم و نهایت ناراحتی از الفاظ  رکیک و کارهای ناشایست دوری کنیم .

*اوج نقش زینب (س) را در شام و در مجلس یزید آن هم در مقابل سفرای کشور های بیگانه ، بزرگان ، حکام و عمال وقت ، می بینیم . آنجا زینب (س) پیام رسانی می کند و پیام خاندانش را به وسیله ی همان اشخاصی که در آنجا حضور داشتند به گوش جهانیان می رساند و ترس را لگد مال سخنانش می کند .

*او با این دو خطبه اندیشیدن را ، درست اندیشیدن را حتی در مواقع سخت و در مصایب به ما می آموزد ، چراکه او اندیشید هدف این خون های ریخته شده چه بود . او در دایره ی اشک هایش محصور نشد و متعهدانه اندیشید و از اسلام و خون پدر و برادرانش دفاع کرد . او با این کارش جهاد می کرد ، جهاد خوب تبلیغ کردن و ابلاغ پیام خوب جنگیدن و خوب سخن گفتن و … . او در آن شرایط سخت از اندیشیدن باز نایستاد و مصایب مانع روشن اندیشی و رکود او نشد .

*یکی از ابعاد اثر بخش سیره ی تبلیغی حضرت زینب ، رواج آیین های تعزیه در فرهنگ ها و جوامع گوناگون از جمله ایران بوده است . سخنان و گاه اشعاری که در آن حادثه بیان می کردند و نیز دستور دادن به سیاه پوش کردن هودج هایی که در آن بودند ، در این امر موثر بوده است . او نوحه سرایی ، عزاداری و گریه می کردو مردم را با آنها به گریه می انداخت که از این موقع به عنوان یک رسم مرسوم شد و تا امروز ادامه دارد .

برای مثال این جمله (( وا محمداه صلی علیک ملائکه السماء ، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بناتک سبایا )) ( سید ابن طاووس – 1373 – ص 393 ) .

منابع و مآخذ :

1- اخبار الزینبات  - ابوالحسن یحیی بن حسن علوی

2-اللهوف -  سید ابن طاووس – ترجمه ی عباس عزیزی

3-بانوی کربلا ، حضرت زینب – عایشه بنت الشاطی – ترجمه ی آیت الله سید رضا صدر

4- بحار الانوار – مجلسی – ج 45

5- پیام آور عاشورا – سید عطاالله مهاجرانی

6- حسین وارث آدم – علی شریعتی

7-حضرت زینب کبری – حسین عماد زاده

8- حماسه ی حسینی – آیت الله مرتضی مطهری – ج 1

9- خصایص زینبیه – سید نور الدین جزایری

10- زینب کبری – جعفر نقدی

11- عقیله ی بنی هاشم – حسن الهی

12 - منتهی الآمال – شیخ عباس قمی – ج 1

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 03:55:00 ق.ظ ]





  متن خطبه حضرت زینب (س) در کوفه   ...

 

متن  سخنرانی حضرت زینب (س) در کوفه

بشير بن حذلم اسدى مى گويد: در آن روز به سوى زينب دختر امير المومنين عليه السّلام متوجه شدم ، به خدا سوگند! در عين حال كه سخنورى توانا و بى نظيرى بود، حيا و متانت سراپاى او را فرا گرفته بود و گويا سخنان گهربار على عليه السّلام از زبان رساى او فرو مى ريخت و او على وار سخن مى راند به مردم اشاره نمود سكوت را مراعات نمايند در اين هنگام نفسها در سينه ها حبس گشت و زنگهاى شتران از صدا افتاد پس ‍ زينب كبرى عليه السّلام شروع به سخنرانى نمود:

 

((الحمدالله ….)) اما بعد، اى مردم كوفه ! اى اهل خدعه و غدر! آيا براى گرفتارى ما گريه مى كنيد؛ پس اشك چشمانتان خشك مباد!

و ناله هايتان فرو منشيناد! جز اين نيست كه مثل شما مردم مثل آن زن است كه رشته خود را بعد از آنكه محكم تابيده شده باشد تاب آن را باز گرداند شما ايمان خود را مايه دغلى و مكر و خيانت در ميان خود مى گيريد؛ ايا در شما صفتى هست الا به خود بستن بى حقيقت و لاف و گزاف زدن و به جز الايش به آنچه موجب عيب و عار است و مگر سينه ها مملو از كينه و زبان چاپلوسى مانند كنيزكان و چشمك زدن مانند كفار و دشمنان دين . يا گياهى را مانيد كه در منجلابها مى رويد كه قابل خوردن نيست يا به نقره اى مانيد كه گور مرده را به آن آرايش دهند.

آگاه باشيد كه بد كارى بوده آنچه را كه نفس ها ی شما براى شما پيش فرستاد كه موجب سخط الهى بود و شما در عذاب آخرت ، جاويدان و مخلد خواهيد بود.

ايا گريه و ناله مى نماييد، بلى به خدا كه گريه بسيار و خنده كم بايد بكنيد؛ زيرا به حقيقت كه به ننگ و عار روزگار آلوده شديد كه اين پليد را به هيچ آبى نتوان شست ؛ لوث گناه كشتن سليل خاتم نبوت و سيد شباب اهل جنت را چگونه توان شست ؟! كشتن همان كسى كه در اختيار نمودن امور، او پناه شما بود و در هنگام نزول بلا، فرياد رس شما و در مقام حجت با خصم ، رهنماى شما و در آموختن سنت رسول الله صل الله عليه و اله را، بزرگ شما بود.

آگاه باشيد كه بد گناهى بود كه به جا آورديد، هلاكت و دروى از رحمت الهى بر شما باد و به تحقيق كه به نوميدى كشيد كوشش شما و زيانكار شد دستهاى شما و خسارت و ضرر گرديد اين معامله شما؛ به غضب خداى عزوجل برگشتيد و زود شد بر شما داغ ذلت و مسكنت ؛

واى بر شما باد، اى اهل كوفه !

آيا مى دانيد كدام جگر رسول خدا صلى الله عليه و آله را پاره پاره نموديد و چه بانوان محترمه ، معززه چو در گوهر را آشكار ساختيد كدام خون رسول خدا را ريختيد و كدام حرم او را ضايع ساختيد؟

به تحقيق كه كارى قبيح و داهيه اى ناخوش به جا آورديد كه موجب سرزنش است و ظلمى به اندازه و مقدار زمين و آسمان نموديد.

آيا شما را شگفت مى آيد كه اگر آسمان خون بر سرتان باريده است و البته عذاب روز باز پسين خوار كننده تر است و در آن روز شما را ياورى نخواهد بود؛

پس به واسطه آنكه خدايتان مهلت داد سبك نشويد و از حد خويش ‍ خارج نگرديد؛ زيرا عجله در انتقام ، خداى را به شتاب نمى آورد و او با بى تاب نمى كند كه ببر خلاف حكمت كارى كند و نمى ترسد كه خونخواهى كردن از دست او برود.

به درستى كه پروردگار به انتظار بر سر راه است (تا داد مظلوم از ظالم ستاند).

راوى گويد: به خدا سوگند! مردم كوفه را در آن روز ديدم همه حران ، دستها بر دهان گرفته و گريه مى كردند.

پير مردى را ديدم در پهلويم ايستاده چنان گريه مى كرد كه ريشش از اشك چشمانش تر شده بود و همى گفت : پدر و مادرم به فداى شما باد؛ پيران شما از بهترين پيران عالمند و جوانان شما بهترين جوانان و زنانتان بهترين زنان و نسل شما بهترين نسلهاست و اين نسل خوار و مغلوب ناكسان نمى گردد.

لهوف

متن عربی این مطلب را در ادامه مطلب بخوانید.

قالَ بَشيرُ بْنُ خزيم الاسْدى وَ نَظَرْتُ الى زَيْنَبَ اِبْنَةِ عَلِيٍّ يَوْمَئِذٍ، فَلَمْ اءَرْ خَفِرَةً قَطُّ اءَنْطَقَ مِنْها، كَاءَنَّها تُفْرَغُ مِنْ لِسانِ اءَمِيرِ الْمُؤ مِنينَ ع ، وَ قَدْ اءَوْمَاءَتْ الَى النّاسِ اءَنِ اسْكُتُوا، فَارْتَدَّتِ الانْفاسُ وَ سَكَنَتِ الاجْراسُ، ثُمَّ قالَتْ:

اءَلْحَمْدُ لِلّهِ، وَ الصَّلاةُ عَلى جَدّى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الاخْيارِ.

اءَمّا بَعْدُ: يا اءَهْلَ الْكُوفَةِ، يا اءَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ، اءَتَبْكُونَ؟! فَلا رَقَاءَتِ الدَّمْعَةُ، وَ لا هَدَاءَتِ الرَّنَّةُ، اِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اءَنْكاثا، تَتَّخِذونَ اءَيْمانَكُمْ دَخَلا بَيْنَكُمْ.

اءَلا وَ هْلْ فيكُمْ الا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ، وَالصَّدْرُ الشَّنِفُ، وَ مَلَقُ الاماءِ، وَ غَمْزُ الاعْداءِ؟!

اءَوْ كَمَرْعى عَلى دِمْنَةٍ.

اءَوْ كَفِضَّةٍ عَلى مَلْحُودَةٍ، اءَلا ساءَ ما قَدَّمْتُمْ لِاءَنْفُسِكُمْ اءَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَيْكُمْ وَ فى الْعَذابِ اءَنْتُمْ خالِدوُنَ.

اءَتَبْكُونَ وَ تَنْتَحِبونَ؟!

ايْ وَ اللّهِ فَابْكُوا كَثيرا، وَاضْحَكُوا قَليلا.

فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعارِها وَ شَنارِها، وَ لَنْ تَرْحَضُوها بِغَسْلٍ بَعْدَها اءَبدا.

وَ اءَنّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَليلِ خاتَمِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ، وَ سَيِّدِ شَبابِ اءَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ مَلاذِ خِيَرَتِكُمْ، وَ مَفْزَعِ نازِلَتِكُمْ، وَ مَنارِ حُجَّتِكُمْ، وَ مِدْرَةِ سُنَّتِكُمْ.

اءَلا ساءَ ما تَزِرونَ، وَ بُعْدا لَكُمْ وَ سُحْقا، فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُّ، وَ تَبَّتِ، الايْدي ، وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ، وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ، وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ.

وَيْلَكُمْ يا اءَهْلَ الْكُوفَةِ، اءَتَدْرُونَ اءَيَّ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللّه فَرَيْتُمْ؟!

وَ اءَيَّ كَريمَةٍ لَهُ اءَبْرَزْتُمْ؟! وَ اءَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ؟!

وَ اءَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُمْ؟! لَقَدْ جِئْتُمْ بِها صَلْعاءَ عَنْقاءَ سَوْداءَ فَقُماءَ.

وَ فى بَعْضِها: خَرْقاءَ شَوْهاءَ، كَطِلاعِ الارْضِ وَ مِلاءِ السَّماءِ.

اءَفَعَجِبْتُمْ اءَنْ مَطَرَتِ السَّماءُ دَما، وَ لَعَذَابُ الاخِرَةِ اءَخْزى وَ اءَنْتُمْ لا تُنْصَرُونَ، فَلا يَسْتَخِفَّنَّكُمْ الْمَهْلُ، فَاءنَّهُ لا يَحْفُزُهُ البِدارُ وَ لا يَخافُ فَوْتَ الثّارِ، وَ انَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمَرْصادِ.

قَالَ الرّاوى :

فَوَ اللّهِ لَقَدْ رَاءَيْتُ النّاسَ يَوْمَئِذٍ حِيارى يَبْكُونَ، وَ قَدْ وَضَعُوا اءَيْديهُمْ فى اءَفْواهِهِمْ.

وَ رَاءَيْتُ شَيْخا واقِفا الى جَنْبى يَبْكى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ:

بِاءَبى اءَنْتُمْ وَ اءُمّى كُهُولُكُمْ خَيْرُ الْكُهُولِ، وَ شَبابُكُمْ خَيْرُ الشَّبابِ وَ نِساؤ كُمْ خَيْرُ النِّساءِ، وَ نَسْلُكُمْ خَيْرُ نَسْلٍ، لا يُخزى وَ لا يَبْزى .

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 03:49:00 ق.ظ ]





  برترین حماسه عاشورا !   ...

نمی دانم برترین حماسه عاشورا را چه کسی خلق کرده است.

مادری که حسین و زینب را در دامان خویش پرورده تا نقاشان تابلوی زیبای عاشورا باشند یا مادری که عون و عبد اللهش را چون دو شاخه گل تقدیم مولایش می کند .

یا نه شاید مادری که دستهای کودک شش ماهه اش را میبندد و او را به آغوش پدر می سپارد تا در راه شهادت همسفرش باشد.

شاید نه زیباترین شعر عاشورا را مادر وهب سروده است: ما چیزی را که در راه خدا بدهیم پس نمی گیریم. چه قصیدهای و چه قامت سر افرازی دارد این زن.

شاید باز هم نه شاهکار عاشورا را قامت زینب به قیامت تبدیل کرده است. او که قافله سالار کاروان اسراست ، اوکه پرچمدار خیمه های سوخته است. اوکه با چادر نیم سوخته اش به تیمار امام زمان خویش مشغول است و اشک یتیمی از گونه کودکان کاروان میگیرد.

شاید نه بانوی کربلا رقیه سه ساله است که میمرد و دست از امامش بر نمی دارد.

نمی دانم شاید هم همسر زهیر که روسری بیوه گی بر سر می کشد و همسرش را ترغیب می کند تا … تا پای پر پر شدن برای حسین پیش برود.

شاید هم ددیگری.. همه و همه حماسه آفریده اند اما عاشورا تابلویی است که تمامی نقش و نگار آسمانیش حماسی اند. همهی این حماسه ها در تار و پود این تابلو ماندنی شدند تا زیباترین و برترین نقش تاریخ عاشورا را به تصویر بیاورند.

موضوعات: تبلیغ, نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 03:32:00 ق.ظ ]





  نذری عاشورا   ...


دیروز جاتون خالی رفته بودیم خونه مادر شوهرم اینا. مادر شوهرم شله زرد نذری پخته بود برا آقا ،از بنده حقیر سراپا تقصیر (عروس گلشون) هم دعوت کرده بودن تشریف ببرم با دست  خط نازنیم با دارچین اسامی ائمه رو رو بشقابها بنویسم. البته عکس  بالا آرشیویه .کاش می موند می تونستم براتون عکس هنرنماییمو بذارم ببینین امام زمان (عج) چه طلبه هایی داره!!! (از بابتا کونوا زینا لنا بود) همسایه شون هم آش نذری پخته بود. ناهار مهمان ارادت همسایه بویم. راستی شما ها هم با بوییدن عطر شله زرد و آش نذری یاد امام حسین (ع) می افتین.
مامان من زیاد آش درست می کنه اما آشی که برا امام حسین (ع) نذر می کنه عطر و طعمش یه چیز دیگه است.
می دونی مثل عیده!!!!!!!!!!!!!! بعضی روشنفکرا عید رو تحویل مدارات می دونن ،هنرمندا عیدو به سبزی و قرمزی ماهی و .. نسبت می دن به دامن سبز عروس بهار که شکوفه های دسته گلشو پخش می کنه تو دشت و دمن مامانا هم عیدو به خونه تکونیش می دونن . یعنی اگه عید بشه و خونه تکونی نکر ده باشن عید براشون عید نیست.
تا حالا شده از زمزمه های زنای همسایه و جنب و جوششون لذت اومدن عیدو بفهمی و احساس کنی. منم همینطوریم محرم برام با عطر دارچین شله زرد و نعنای آش نذری یه طعم دیگه ای داره . اینام عاشقانه های مامان های بیسواد اما بسیار عاقلمونه. منم بهشون احترام میزارم. اصلا خیلی از ماها سر همین دیگ ها مامانا مون دلامون رو گره زدن به پر چادر بی بی دوعالم تا قسمش بدیم به حسین و عباسش و حاجتامونو بگیریم. اینم یه راه برا زنده نگهداشتن اسم و یاد اهل بیته. مگه نه!؟
امروز چقدر یاد عید افتادم . یعنی میشه مثل عید اول محرم دعا کنیم و مستجاب بشه. بگیم ای خدایی که محول الاحوالی حال ما رو مثل حال حسین خوب کن. تا ما هم بگیم الهی رضا بقضائک و تسلیما لامرک لا معبو د سواک.

نوشته ای از شب پره

موضوعات: تبلیغ, نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[شنبه 1393-08-17] [ 01:09:00 ب.ظ ]





  مادرم حسینیه!   ...

مادرمن حسینیه. دلش و روضه ی آقا. ما که بچه بودیم محرم که میومد مثل عیدا خونمونو آب و جارو می کرد، مجلس روضه می گرفت . چقدر برا حسین (ع) گریه می کرد. اگه امکانش بود، هر سال چندین بار شله زرد و آش نذری می پخت برا عزادارا و اهالی محل پخش می کرد. برا همه مون پیرهن رنگ تیره می خرید. بزرگترا حق داشتن پیرهن سیاه بپوشن اما بچه ها  پیرهن سبز با یه نوشته یا حسین (ع) . حالا که خوب فکرشو می کنم می بینم اگه امروز ما هم حسینی باقی  موندیم از صدقه سر مادرمون بوده. الان منم محرم که میاد برا بچه هام قصه عاشورا رو هر روز تکرار می کنم با چیزایی که باید ازشون یاد گرفت. محرم که میاد پیرهن سبز تن بچه هام میکنم تا بدونن انتهای سرخی و سیاهی محرم ،سبزی قیام مهدی فاطمه (عج) است. خدایا شکرت که مادر من حسینیه.

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



 [ 12:53:00 ب.ظ ]





  شخصیت پردازی نقش زنان عاشورایی   ...

شخصیت کوبنده و حماسی : زینب کبری (س) … جایی که یزید می خواست تحقیرش کنه فرمود : ما رایت لا جمیلا.و در تمام دوران اسارت حامی اسرا و امام زمان خود بود.

شخصیت محرک و بر انگیزاننده: همسر زهیر … جایی که زهیر می خواست تعلل بکنه گفت، شرم نمی کنی پسر پیامبر تو را دعوت می کند و تو اجابتش نمی کنی و…

شخصیت مظلوم: مادر علی اصغر بانو رباب .. نقل شده بعد از واقعه عاشورا هرگز  زیر سایه نرفت و می فرمود چگونه من بروم زیر سایه استراحت کنم در حالیکه بهترین خلق خدا را روی ریگهای بیابان بر خاک افتاده در مقابل آفتاب سوزان دیده ام. به ظاهر منفعل اما خود همین حرکت ، حرکت تبلیغی است.

شخصیت همراهی کننده: همسر و مادر وهب ، جایی که وهب بعد از اسلام آوردن قصد همراهی حسین (ع) را می کند مادر و همسرش نیز به تاسی از او اهل بیت را رها نمی کنند.

شخصیت آشوبگر: همسر یزید هنده… وقتی وارد خرابه میشود و بعد از پرس و جو متوجه میشود این اسیران خاندان رسالتند در کاخ یزید آشوب به پا کرد سه روز عزای عمومی بر پا میکند . حرکت این بانوی شجاع که خود دست پرورده اهل بیت است عامل مهمی در تضعیف موضع یزید بود.

شخصیت سیاسی: مادر مختار و همسر علوی او…. در قیام مختار رهنمایی های مادر و همسر او و نیز مقابله همسر او با دشمنان مختار در جنگ تبلیغاتی بسیار به چشم می آید.

شخصیت منفعل از نوع واقعا منفعل: همسر اول مختار … و زنان کوفی که به طمع پول یا ترس از جان شوهرانشان ساده لوحانه به کوچه ها ریختند و همسرانشان را از همراهی مسلم منصرف نمودند و قیام مسلم را با شکست روبرو ساختند.

موضوعات: نقش زنان در فرهنگ عاشورایی  لینک ثابت



[جمعه 1393-08-16] [ 03:16:00 ق.ظ ]





  گریزهایی جانسوز برای شب شام غریبان امام حسین علیه السلام   ...

سر مبارک

در باز شد تو تالار یزید، دیدند زن و بچه را به طناب بستند، اصل پاکی و طهارت، سر مبارک را داخل طشت طلا گذاشتند، آن ملعون شراب می خورد، اضافه ی شراب را پایین تخت روی سر مبارک می ریزد، یکی از زنها مؤمنه سر را با گلاب شست، دوباره آوردند، شروع کرد با چوب خیزران زدن، می گفت: عجب لب و دندان قشنگی داری حسین! کجایند بزرگان من ببینند چی کردم با تو … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه



ساربان

در کتاب الوقایه الحوادث آمده خانه خدا را زیارت می کردم، دیدم یک سیاه پوست که دست ندارد، صورت را به پرده ی خانه ی خدا می زند و می گوید خدایا غلط کردم و مرا ببخش، می دانم منو نمی بخشی، دست روی شانه ی او گذاشتم، گفتم خدا ارحم الراحمین است، مگر می شود بنده ی خودش را نبخشد، گفت: من گناه سنگینی انجام دادم، به او گفتم اگر گناهت به اندازه ی کوه های عالم باشد، باز هم خدا می بخشد، گفت نه من کار پستی انجام دادم، برایت تعریف می کنم، به شرطی که مرا طردم نکنی، گفتم باشه، گفت وقتی ابی عبدالله وارد مکه شدند، بعد از زیارت می خواستند از مکه خارج شوند، دنبال ساربان خوبی می گشتند تا اینکه مرا معرفی کردند، همچنان که ساربانی کاروان را می کردم، چشمم به انگشتر حضرت افتاد، می دانستم اگر به او بگویم به من می دهد، این در دلم بود تا اینکه به کربلا رسیدیم، تا وقتی که حسین (علیه السّلام) را کشتند، گفتم الان بهترین موقع است تا بروم و انگشتر را از دست آقا در بیارم، بین کشته ها می گشتم، هوا تاریک شده بود، از قتلگاه نوری از بدن آقا به آسمان می رفت، همین که جلو آمدم چشمم  افتاد به انگشتر آقا، هر کاری کردم بیرون نیامد، مجبور شدم انگشت آقا را قطع کنم، یه وقت هودجی از بین زمین و آسمان پایین آمد، دیدم وجود رسول اکرم (ص) است، که با نگاهی غضب آلود به من نگاه کرد و سپس از رگ های بریده ی ابی عبدالله ناله ای بیرون آمد و فرمود: یا رسول الله ببین با انگشت پسرت چیکار کردند، در آن لحظه حضرت نفرین کردند و گفتند: تا قیامت رویت سیاه باشد و دستت بریده باشد و برای همین است که همه مرا را ترک کردند … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه



داغ دیده

آدم وقتی داغ می بینه، خودش را می زنه، اول داغ هر چی خودش رو می زنه نمی فهمه، چند روز دیگه که بگذره، تازه جاهای زده ورم می کنه، وقتی همه از خیمه بیرون دویدند، زیارت ناحیه می گه همه خودشون را زدند، رسیدند بالای تل زینبیه، باز خودشون را زدند اما شام غریبان که شد دشمن زدشون، باز اومدند تو گودال قتلگاه دشمن زدشون …

منبع:کتاب گلواژه های روضه



همراه زینب (سلام الله علیها)

بی بی نیمه های شب آرام آرام آمد گودال دید مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم هست، شروع کرد با مادر درد و دل کردن، مادر جان کجا بودی، صبح تا حالا چه بلایی سرم آمد، دیدی حسینم را گرفتند …
فرمود دخترم من صبح تا حالا همه ی صحنه ها را دیدم، کنارت بودم، بالا سر علی اکبر (علیه السّلام)، بالا سر قاسم (علیه السّلام)، حتی تو از خیمه نیومدی اما من بالای سر بچه های تو هم بودم … عرضه بداریم: بی بی جان ! زینب ! متوجه شدی مادرت اومده گودال، مادرت بدن بی سر را زیارت کرد، اما مادرت یه جای دیگه هم رفت، شما نرفتید، سند داری؟ بله اون جایی که امشب سر داداشت رفت، می دونی امشب سر اربابت کجاست؟ امشب تا صبح سر حسین (علیه السّلام) گوشه ی تنور است …  .
زن خولی می گه دیدم نور داره به آسمون می ره …

ستاره ی درخشان شام

منبع:کتاب گلواژه های روضه


هتک حرمت بدن مقدس امام

سیدبن طاووس گوید: پس از آن که امام حسین (علیه السّلام) به شهادت رسید، عمر سعد ملعون در میان سپاهیان خود فریاد زد:

من ینتدب للحسین فیوطّی الخیل ظهره؟

چه کسی حاضر است بر حسین (علیه السّلام) اسب بتازد و پشت او را با اسبان لگدمال کند؟ده نفر از گروه طاغیان این کار را پذیرفتند … و آن قدر پیکر مقدس امام حسین (علیه السّلام) زیر سم اسبان لگدمال کردند، حتی رضو اظهره و صدره، استخوان های پشت و سینه ی آن حضرت خرد شد. مرحوم عبدالرزاق مقّرم می گوید: هر کدام از این اسب ها به هر شهری که می رسیدند، نعلشان را می کندند و به عنوان تبرّک بالای منازل خود آویزان می کردند و یا می کوبیدند، در اثر همین کار، رفته رفته عمل مزبور سنت شد و بعد از آن اکثر مردم نظیر همان نعل ها را می ساختند و بالای درب خانه ها آویزان می کردند.

سالار کربلا، عبدالرزاق مقرّم ، ص 81، کتاب (التعجب) کراجکی ملحق بکتاب کنزالفوائد ص 46 و شماره ی مسلسل ص 350

منبع:کتاب گلواژه های روضه

قُتِلَ مظلوما

قُتِلَ مظلوما یعنی چه؟
یعنی کسی که بی دلیل کشته بشود، بی گناه کشته بشود، که می تواند در دو قسمت باشد:
یکی در کیفیت شهادت، یکی هم مظلومیت بعد از شهادتیعنی حتی اگر کسی هم می خواهد کسی را بکشد، نباید به او ظلم کند. فرمود: می خواهید به قربانی احسان کنید، چند تا کار اگر بکنید به او لطف کردید.
اول اینکه او را جلوی هم نوعش نکشید … .

دوم اینکه قبل از کشتن به او آب بدهید .

سوم با مرگ صبر او را نکشید، یعنی او را زجر کش نکنید.

چهارم حق ندارید به قربانی ضربه بزنید، بگذارید دست و پا بزند.

اما  امان از مظلوم کربلا حسین (علیه السّلام) ….

منبع:کتاب گلواژه های روضه


انتشار با ذکر منبع بلامانع است! (منبع : روضه http://soz313.blog.ir/ )
موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



[سه شنبه 1393-08-13] [ 11:21:00 ب.ظ ]





  روضه شام غریبان   ...

امشب که شب شام غریبان حسین است

با فاطمه هم ناله یتیمان حسین است

از خیمه رود سوی شما شعله آتش

سوزان دل طفلان پریشان حسین است

یا رب به سر سید سجاد چه آمد

در خیمه سرا آن گل بوستان حسین است

گلها شده پرپر زدم نیزه و خنجر

بر روی زمین پیکر عریان حسین است

در آن صحرا چه کند زینب کبری

بی یار و معین خواهر گریان حسین است

ای کرببلا اهل حرم را تو خبر کن

زهرا ز جنان آمده میهمان حسین است

عزاداران ، سینه زنان ، شب شام غریبان حسین است ، امشب امام زمان عزادار است برای مصائب عمه اش گریه می کند ، برای دست های بریده عمو جانش عباس گریه می کند .آقا سرت سلامت ، آی دلهای کربلایی امشب با زینب و امام سجاد برای غریبی حسین گریه کنید . قربان دل شکسته زینب ، پرستار بچه های حسین ، بچه ها را آرام می کند یکی سراغ بابا را از عمه می گیرد (عمه جان بابا ) یکی سراغ عمو را

از عمه می گیرد ، عمه جان عمو جانمان عباس چه شد ؟ یکی سراغ علی اکبر می گیرد ، یکی سراغ قاسم را می گیرد ، خانم رباب هی صدا می زند : علی اصغرم کجایی ، قربان لبهای تشنه ات برم علی جان ، قربان قنداقه پر خونت برم پسرم ، من از شما  عزاداران سئوال می کنم مگر رسم نیست داغدیده را تسلیت بگویند ؟

اما کربلا عوض تسلیت زینب را تازیانه زدند ، سکینه را تازیانه زدند ، خیمه ها را غارت کردند ، گوشواره از گوش بچه ها بیرون آوردند . بچه ها به بیابان ها فرار کردند امشب ذکر این است :

الهی خواهرت زینب بمیرد

نماند بعد تو ماتم بگیرد

اگر کشتند چرا آبت ندادند

ترا ز آن درّ نایابت ندادند

منبع: كتاب گلچین احمدی

موضوعات: تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 11:17:00 ب.ظ ]





  همراه زینب (سلام الله علیها)   ...

بی بی نیمه های شب آرام آرام آمد گودال دید مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم هست، شروع کرد با مادر درد و دل کردن، مادر جان کجا بودی، صبح تا حالا چه بلایی سرم آمد، دیدی حسینم را گرفتند …

فرمود دخترم من صبح تا حالا همه ی صحنه ها را دیدم، کنارت بودم، بالا سر علی اکبر (علیه السّلام)، بالا سر قاسم (علیه السّلام)، حتی تو از خیمه نیومدی اما من بالای سر بچه های تو هم بودم …

عرضه بداریم: بی بی جان ! زینب ! متوجه شدی مادرت اومده گودال، مادرت بدن بی سر را زیارت کرد، اما مادرت یه جای دیگه هم رفت، شما نرفتید، سند داری؟ بله اون جایی که امشب سر داداشت رفت، می دونی امشب سر اربابت کجاست؟ امشب تا صبح سر حسین (علیه السّلام) گوشه ی تنور است …  .

زن خولی می گه دیدم نور داره به آسمون می ره …

ستاره ی درخشان شام

منبع:كتاب گلواژه های روضه

موضوعات: کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 11:16:00 ب.ظ ]





  داغ دیده   ...

آدم وقتی داغ می بینه، خودش را می زنه، اول داغ هر چی خودش رو می زنه نمی فهمه، چند روز دیگه که بگذره، تازه جاهای زده ورم می کنه، وقتی همه از خیمه بیرون دویدند، زیارت ناحیه می گه همه خودشون را زدند، رسیدند بالای تل زینبیه، باز خودشون را زدند اما شام غریبان که شد دشمن زدشون، باز اومدند تو گودال قتلگاه دشمن زدشون …

منبع:كتاب گلواژه های روضه

موضوعات: تبلیغ اجتماعی, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 11:16:00 ب.ظ ]





  هتک حرمت بدن مقدس امام   ...

سیدبن طاووس گوید: پس از آن که امام حسین (علیه السّلام) به شهادت رسید، عمر سعد ملعون در میان سپاهیان خود فریاد زد:

من ینتدب للحسین فیوطّی الخیل ظهره؟

چه کسی حاضر است بر حسین (علیه السّلام) اسب بتازد و پشت او را با اسبان لگدمال کند؟

ده نفر از گروه طاغیان این کار را پذیرفتند … و آن قدر پیکر مقدس امام حسین (علیه السّلام) زیر سم اسبان لگدمال کردند، حتی رضو اظهره و صدره، استخوان های پشت و سینه ی آن حضرت خرد شد.

مرحوم عبدالرزاق مقّرم می گوید: هر کدام از این اسب ها به هر شهری که می رسیدند، نعلشان را می کندند و به عنوان تبرّک بالای منازل خود آویزان می کردند و یا می کوبیدند، در اثر همین کار، رفته رفته عمل مزبور سنت شد و بعد از آن اکثر مردم نظیر همان نعل ها را می ساختند و بالای درب خانه ها آویزان می کردند.

سالار کربلا، عبدالرزاق مقرّم ، ص 81، کتاب (التعجب) کراجکی ملحق بکتاب کنزالفوائد ص 46 و شماره ی مسلسل ص 350

منبع:كتاب گلواژه های روضه

موضوعات: تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 11:14:00 ب.ظ ]





  روضه شام غریبان   ...

امشب که شب شام غریبان حسین است

با فاطمه هم ناله یتیمان حسین است

از خیمه رود سوی شما شعله آتش

سوزان دل طفلان پریشان حسین است

یا رب به سر سید سجاد چه آمد

در خیمه سرا آن گل بوستان حسین است

گلها شده پرپر زدم نیزه و خنجر

بر روی زمین پیکر عریان حسین است

در آن صحرا چه کند زینب کبری

بی یار و معین خواهر گریان حسین است

ای کرببلا اهل حرم را تو خبر کن

زهرا ز جنان آمده میهمان حسین است

عزاداران ، سینه زنان ، شب شام غریبان حسین است ، امشب امام زمان عزادار است برای مصائب عمه اش گریه می کند ، برای دست های بریده عمو جانش عباس گریه می کند .آقا سرت سلامت ، آی دلهای کربلایی امشب با زینب و امام سجاد برای غریبی حسین گریه کنید . قربان دل شکسته زینب ، پرستار بچه های حسین ، بچه ها را آرام می کند یکی سراغ بابا را از عمه می گیرد (عمه جان بابا ) یکی سراغ عمو را

از عمه می گیرد ، عمه جان عمو جانمان عباس چه شد ؟ یکی سراغ علی اکبر می گیرد ، یکی سراغ قاسم را می گیرد ، خانم رباب هی صدا می زند : علی اصغرم کجایی ، قربان لبهای تشنه ات برم علی جان ، قربان قنداقه پر خونت برم پسرم ، من از شما  عزاداران سئوال می کنم مگر رسم نیست داغدیده را تسلیت بگویند ؟

اما کربلا عوض تسلیت زینب را تازیانه زدند ، سکینه را تازیانه زدند ، خیمه ها را غارت کردند ، گوشواره از گوش بچه ها بیرون آوردند . بچه ها به بیابان ها فرار کردند امشب ذکر این است :

الهی خواهرت زینب بمیرد

نماند بعد تو ماتم بگیرد

اگر کشتند چرا آبت ندادند

ترا ز آن درّ نایابت ندادند

منبع: كتاب گلچین احمدی

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 11:13:00 ب.ظ ]





  درد هجران   ...

رفتم ز کویت با آه و افغان

بردامن من دست یتیمان

مظلوم حسین جان (2)

تو خفته در خون در طرف هامون

من رو به سوی شام غریبان

مظلوم حسین جان (2)

هذا فراقٌ بینی و بینک

ای وای بر من از درد هجران

مظلوم حسین جان (2)

زین پس من و تو دایم حالی

تو با شهیدان من با اسیران

مظلوم حسین جان (2)

من دل ندارم محمل نشینم

اشترم برانید ای ساربانان

مظلوم حسین جان (2)

وقت وداعت است آخر نگاه است

نی وقت راه است ای نابکاران

مظلوم حسین جان (2)

ای بی مروت یک لحظه فرصت

تا دفن سازم نعش شهیدان

مظلوم حسین جان (2)

ماندی برادر با خیل یاران

زینب روان است بر شام ویران

مظلوم حسین جان (2)

تو خفته در خاک با پیکری چاک

زینب روانه بر شام ویران

مظلوم حسین جان (2)

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



[پنجشنبه 1393-08-08] [ 08:44:00 ب.ظ ]





  شبیه مادر   ...

مرحوم حاج آقای مسجد جامعی نقل می کردند: همین که ابی عبدالله تنهایی تو خیمه داشت با خواهر حرف می زد، دید پرده ی خیمه کنار رفت، رقیه خانم وارد شد، بابا ! اجازه دارم پهلوت بشینم، بله عزیز دلم، اما شرط داره، باید یه مقدار جلوی من راه بری، رقیه خانم چند قدم راه رفت، ابی عبدالله رو کرد به زینب فرمود: ببین چقدر شبیه مادرم راه می ره .

تو گوش رقیه موند، شبیه مادر، تو طی این سفر می گفت: بابا دارم شبیه مادرت می شم.

یه روز اومد پهلوی عمه نشست، گفت: حالا ببین چقدر شبیه مادرت شدم، ببین قدم خمیده شده … .

منبع:كتاب گلواژه های روضه

موضوعات: کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:42:00 ب.ظ ]





  متن روضه شب سوم محرم_حضرت رقیه سلام الله علیها-حاج احمد واعظی   ...

می خوام این دلارو ببرم  پیش یه دختر كوچولو،این دختر كوچولو زبونش نگرفته،اما دیگه قدرت حرف زدن نداره،بگم؟این دختر كوچلو براش سر بابا آوردن،این دختر كوچلو صورتش كبوده،یا زهرا،چه خبره امشب؟

من دختری سه ساله

رُخم به رنگ لاله

بابا دیگه طاقت ندارم

فریاد از این زمونه

قامت من كمونه

روی خاكا سر میگذارم

های های،هركی داره یه جوری پرواز میكنه،یا صاخب الزمان چه كردی با این دلا قربونت برم؟

تنم رمق نداره

نه گوش و نه گوشواره

بابا ببین كه ناتوونم

عمه نشسته خسته

خیلی دلش شكسته

امید نداره كه بمونم

بابا،لااله الا الله،یا نفهمی چی میگم،یا هر چی دلت سوخت،اون جوری دلت می خواد عرض ارادت كن،بابا حسین،بابا حسین

چند نفری رسیدن

قربون این گریه كردنا،قربون این اشكا،رقیه جان ببین چه جوری دارن برات میسوزن،تا صبح با خودت بگو،هی گریه كن

چند نفری رسیدن

باور كن دلم نمیاد بگم این جمله رو،بابا یه دختر سه ساله ،چند تا آدم نامرد،گُنده كه لازم نیست دیگه،به یه بچه كوچولو اخم كنی،حساب كار خودش رو میكنه،بابا مگه این بچه چیكار كرده بود؟

چند نفری رسیدن

چیكار كنم؟اگه تو هم نمی خوای نگم؟نگم؟بگم؟

چند نفری رسیدن

موی من و كشیدن

یا زهرا،امشب ناله بزن،از كاروان ناله زنا عقب نمونی،امشب بلند بلند گریه كن

چند نفری رسیدن

موی من و كشیدن

نظر به سال من نكردن

هیچكی نگفت این بچه سه سالشه،یا بقیةالله

مرا به هر بهانه

زدند تازیانه

رحم به حال من نكردن

بابا بابا،شده دختر كوچولوت یا خواهر كوچلو داشته باشی؟از یه جاهایی هی خاطره ی خوش داره،یا یه جایی بهش سخت گذشته،هی میگه بابا اون جا بودیم،چه خوب بود،یادته؟یادته؟

وقتی كه مدینه بودیم یادته

غم و از دل می زدودیم یادته

دست تو بود به دستم یادته

روی زانوت مینشستم یادته

یه آدم بزرگ دلش تو روضه كباب میشه،میسوزه،میخواد تو صورتش بزنه،دل آدم رحم میاد،بابامن نمیدونم اینها كی بودن و چی بودن،آی نامردا،بابا یه دختر كوچولو ،بچه ی فاطمه،

وقتی از راه میرسیدی یادته

گوشواره برام خریدی یادته

حالا گوشواره ندارم بابا جون

بیار این دستات رو بالا،پنج مرتبه یا زهرا(سلام الله علیها)

موضوعات: تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:37:00 ب.ظ ]





  متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها-سید مهدی میرداماد   ...

نم نم داره بارون میآد

داره برام مهمون میآد

كنایه فهم ها

خرابه بوی نون میآد

وای وای

داره از راه دور میآد

تو طبقی از نور میآد

از سفر تنور میآد

وای وای

بابا خواهش میكنم،من میدونم تو راه زیادی پشت سر گذاشتی به من برسی،راهتم سخت بوده

آروم آروم از طبق بیا كنارم

سر رو سرت بذارم

بابا می خوام عمه نشنوه

حرف نگفته دارم

حرف نگفته اش رو ببین

چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم

اسم تو كه می بردم فقط كتك می خوردم

نبودی و  اسیر شدیم

بسته به یك زنجیر شدیم

بابا یه روزه پیر شدیم

یكی زد و همه ام زدند

لگد محكمم  زدند

وای وای،حسین….

 

حالا كه اومدی بمون

یه ذره لالایی بخون

از وقتی رفتی خواب از چشمام رفته،تو كه بزرگی دو روز نمی خوابی به هم میریزی،این دختر از عاشورا به بعد دیگه نخوابید.

حالا كه اومدی بمون

یه ذره لالایی بخون

میخوام بخوابم باباجون

وای وای

تا بینمون فاصله بود

سهمم فقط آبله بود

خندهای حرمله بود

وای وای

دختر بچه است دیگه تو جنس خودش روضه میخونه،اینم بخواد روضه بخونه،این جوری روضه میخونه،

رباب و ببین اصلاً نمی خوره آب

هر روز نشسته بی تاب

تنها به زیر آفتاب

شبا دیگه یا بچه اش و خواب میبینه

یا خواب آب میبینه

داره عذاب میبینه

این دختر وقتی طبق رو جلوش دید،با تعجب پرسید.چند تا جمله داریم تو این مقتل با تعجب گفته شده،اولین جمله ای كه با تعجب ادا شد،خود عمه جانش تو گودال با تعجب  گفت:أ اَنت اخی، مگر نه كیه ندونه زینب حسین رو شناخت،اما تعجب كرد، از همه ی عالم زینب حسین رو بیشتر میشناسه،مرحوم قوام از روضه خونهای قدیم این حرف و میزده:یه سفر میری كربلا میای،بین هزار تا مهر تو جا مهری،مهر كربلا رو میشناسی،غیر از اینه؟اصلاً تشخیص میدی،اون وقت زینب بین این همه نیزه شكسته چه جوری حسین رو نشناسه،دومین جمله ای كه با تعجب پرسیده شد،از خواهر همین خانم سه ساله سكینه خاتونه،اومد تو گودال دید عمه اش یه بدن بی سر و بغل كرده،صدا زد عمه: هذا نعشُ مَن؟این بدنه كیه این جوری بغل كردی؟اونم شناخت،میدونه عمه اش فقط بدن حسین رو بغل میكنه،اینم یه جمله ی با تعجب،یه جمله دیگه رو هم همین دختر گفته،یه نگاه به طبق كرد، ما هذا الرأس؟عمه این سر كیه جلو من گذاشتن؟تا گفتن سر بابات حسینه،سر و آروم به سینه چسباند،دیدن لبهاش رو گذاشت رو لبهای باباش،حسین………..

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:36:00 ب.ظ ]





  متن روضه شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام الله علیها-علی اصغر آرزومند   ...

وقتی میان روضه مکان میدهی مرا

انگار جا به باغ جنان میدهی مرا

تنها حبیب برتو دو دفعه نداده جان

میمیرم از غم تو ،جان میدهی مرا

جوشد زخاک تربت ما چشمه های اشک

چون برغمت سرشک روان میدهی مرا

غمخانه تو طور و منم کلیم تو

درگفتگوی خویش بیان میدهی مرا

مارا رها به عرصه محشر نمیکنی

وقتی به مادر خود نشان میدهی مرا

میخواستم که حاجت خود را طلب کنم

از پشت در  تو بیش از آن میدهی مرا

آقا نشد کسی که نشد نوکر حسین

آقایی زمین و زمان میدهی مرا

خواهی به من چو خیر دوعالم عطا کنی

جا در میان سینه زنان میدهی مرا

هرسال در محرم تو زنده میشویم

بهر عزای خویش توان میدهی مرا

امشب شب سه ساله است،آدم از نیم متری رو زمین می افتاده،دوتا دستش كار نمیكنه،بدون رقیه از رو ناقه رو زمین افتاد،رقیه خواب بودبه صورت رو زمین افتاد…..وای….حسین….بچه سه ساله چه قد و بالایی داره؟

صورت من كبودتر از صورت مادر تو بود

چرا؟

دست عدو بزرگتر از صورت دختر تو بود

مردی كه شمشیر به دست میگیره،دستای زمختی داره،بابا خار مغیلان چرم رو پاره میكنه،خار مغیلان یه بوته است،وقتی بچه افتاد،رو خار مغیلان ،از بابای یه دختر بچه سئوال كن،اونایی هم كه دختر دارند میدونند،اگر بخواهیی بچه رو بزنی،یه گوشه ای میشینه پاهاش و تو بغل میگیره، نگاه میكنه زود اشكش در میآد،حرف نمیتونه بزنه، لباش هی به هم میخوره،روایت میگه،آقا ابی عبدالله توی راه كه می امدند،اسم چند تا پیغمبر رو بردند پیغمبرایی كه از نظر وضعیت به خودش شباهت دارند،یكی حضرت یحیی علیه السلام بود،میدونید سر یحیی رو با اره بریدند،یكی حضرت اسماعیل صادق الوعد،نه اسماعیل فرزند ابراهیم،این اسماعیل صادق الوعد كسی بود كه كه قومش ،پوست صورتش رو كندند. وقتی سر رو جلوی بچه گذاشتند گفت عمه این سر کیه ؟حالا فهمیدم چرا وقتی عمه حرف میزد میگفت یا هلالم، روایته تو صورت ابی عبدالله نوزده زخم کاری بوده،دیگه چی از این صورت مونده این بچه بشناسه؟ هرشب سررو از نیزه میکندند تو صندوق میگذاشتند صبح بالای نیزه میزدند، نوزده جا گریه کرد سر بریده، سه جا خون گریه كرده،  یك جاتو مجلس ابن زیاد، وقتی عقب قافله اومدن دیدن سر برگشته از گوشه چشم قطره خون جاریست، با دست بسته امام سجاد علیه السلام ناقه را هی کرد، عمه بچه ها رو بشمار ،بیست و چهارتا بودن بچه ها، چهار تا مدینه رسیدند ،شمرد گفت عزیزم رقیه گم شده،نامردها نگذاشتند لااقل یه آدم تره بره،همشون حیوان بودند، لااقل یكی كه كمتر عصبانی است بره،این زجر نامرد خیلی جنایت كرده بود، زجر ملعون گفت میرم بیارمش،این كاروان شب داره حركت میكنه بروند جایزه بگیرند،حالا به خاطر یه دختر حیرون شدند،حالا ببینید چقدر عصبانی اند، این دختر، عمه اش زینب گفته هر وقت تنها شدی بگو یا زهرا، تا افتاد از ناقه گفت یا زهرا ،دید یه خانمی داره میاد، دخترم چرا رو زمین نشستی ،سرش رو بغل گرفت، آروم آروم رو کبودی صورتش رو نوازش کرد،چه لحظه خوبی بود ،یه وقت صدای پای اسب اومد،میخواد كوچه بنی هاشم تكرار بشه،دیگه فاطمه رفت، بچه بلند شد ،نانجیب زجر پیاده نشد،ملعون از روی اسب موهاش رو گرفت.

هی بهش گفتم میام میام میام

موهامو نکش میام میام میام

حرف بد میزد بابا بابا بابا

با لگد میزد بابا بابا بابا

من عزیز بودم بابا بابا بابا

کی کنیز بودم بابا بابا بابا

تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند

هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند

دست در دست پدر دختر همسایه رسید

ریخت نانی به زمین وجگرش را سوزاند

سنگی از بین دو نی رد شد و بر صورت خورد

پس از ان ترکه ی چوبی اثرش را سوزاند

دخترک زیر پر چادر عمه میرفت

آتشی از لب بامی سپرش را سوزاند

پنجه پیرزنی گیسوی او را وا کرد

شاخه سوخته نخل پرش را سوزاند

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:35:00 ب.ظ ]





  متن روضه شب سوم محرم، رقیه علیهاسلام- حاج حسن خلج   ...

چشمامو بستم،آروم شكستم

هرچی نشتم،بابا نیومد

منم بهارش،دار و ندارش

سر قرارش،چرا نیومد؟

بابایی

چی میشه،یه دفعه،بذاری

موهات و توی دست بگیرم

از لبات،بابا جون،اومدم

كه بوسه هامو پس بگیرم

یه جوری،ببوسش، گونم و

كه جای بوسه هات بمونه

برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل كردن،اومدن جلوی خرابه،یه جوری میبوسیدن بچه هاشون رو

یه جوری،ببوسش، گونم و

كه جای بوسه هات بمونه

یه جوری، كه بگن،شامیا

بابای تو چه مهربونه

بابای خوب من،بابای خوب من

عمه نشته،خسته ی خسته

دوباره بسته،زخم پاهامو

اینها همینن،لبریز كینن

می خوام نبینن،زخم گوشامو

یه حكایتی توش هست،بابایی نمی خوام اینها دوباره گوش های من رو ببینند

حرف گوشواره های منه، همین جوری هیچی نگفته

وای اگه گوشمو ببینند،بهانه دستشون میوفته

دیگه میخوان چیكار كنند؟

آخه گوشمو تا میبینند،میگن مگه عمو نداشتی

هی نیش زبون میزنند،هی میگن كجا بود اون عمویی كه،این همه پُزش رو میدادی؟

آخه گوشمو تا میبینند،میگن مگه عمو نداشتی

هی میخندند،داد میزنند،گوشواره ات رو كجا گذاشتی

بابا میخوام یه خاطره برات بگم

دست تو موهام كرد،شدم پر از درد

وقتی كه نامرد،دستش رو برداشت

نداد اَمونم،مثل كمونم

بس كه رو گونه ام،سیلی اثر داشت

بعد اون روزی كه،نبودی،به جای تو با عمه موندم

بند اومد زبونم، همه جا، منظورم و با دست رسوندم

بابا تیر میكشه، هنوزم با حرف گوشواره گوشم

تو كه پاره تنی،بنگر،به من كه پاره پاره گوشم

بابای خوب من،بابای خوب من

ملعون رو اسب نشسته،راوی میگه،سه ساله توی محمل،هی گریه میكرد،بابامو میخوام،بابام كجاست،من باباییم رو میخوام،بی ادب ،بی تربیت،صدا زد دختر ساكت شو،چقدر گریه میكنی،حوصله ام رو سر بردی،بس كن،صدای ناله نازدانه بلند تر شد،بی حیا عصبانی شد،اومد دست كرد توی محمل،سه ساله رو از بالای محمل،پرت كرد پایین،ظاهراً شبانه این اتفاق افتاد،كسی خبر دار نشده،كاروان رفت،سه ساله موند توی بیابون،یه وقت بهوش اومد،هر طرف رو نگاه میكنه،صحراست،شروع كرد لرزیدن،از اون طرف راوی میگه،یه مرتبه دیدیم نیزه داری كه،سر امام حسین علیه السلام بر آن نیزه بود،اومد، گفت:امیر،نیزه تو خاك فرو رفته،هر كاری میكنیم نیزه بیرون نمیآد،چه كنیم؟چه خبره؟یكی صدا زد،حتماً یكی از بچه ها گم شده،بابا دلش پهلو دختر مونده،خبر رسید به  گوش زینب،از بالا محمل خودش رو انداخت پایین،سراسیمه توی این بیابون،هی صدا میزنه عزیز برادرم،رقیه جانم،یه مرتبه، رسید دید یه خانمی نشسته،سر سه ساله رو دامنش،داره نوازشش میكنه،عزیز دل مادر نترس،خانم جان شما كی هستید،زینب جان، حق داری مادرت رو نشناسی، منم…یازهرا

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:34:00 ب.ظ ]





  دُعاهای پایانی جلسات(3)-کربلایی محسن مهدوی   ...

اللهم عجل لولیك الفرج، اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلك، اللهم حفظ قائدنالخامنه ای.خدا فرج منتقمشان را نزدیك بفرما، قلب نازنین ولی نعمتمان ،امام زمان ما را از ما راضی و خشنود بگردان.دستهایی كه به در خانه ات بلند شده را نا امید بر مگردان، قدمهای ما را به مكه، مدینه، كربلا، بقیع، مشهد الرضا برسان،خدایا به آبروی اهلبیت تمامی مرضای مسلمین كسانی كه ملتمس دعا بوده اند را از شفا خانه كرمت شفا عنایت بفرما.اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خدمت میكنند در هر پست و هر مقامی هستند زیر سایه امام زمان محافظت بفرما.خدا اون كسانی كه به اسلام و مسلمین خیانت میكنند ظلمشان به خودشان برگردان.پروردگارا اسلام و مسلمین را نصرت عطا بفرما، سایه سرو ستبر انقلاب خامنه ای قهرمان را تا ظهور ولی عصر بر سر این ملت مستدام بدار.دست مجروح رهبرمان را در دست امام زمان قرار بده، خدایا ما را حسینی زنده بدار، عاشورایی بمیران، با شهدای كربلا محشور بگردان.

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:33:00 ب.ظ ]





  سلام های پایان جلسات مداحی-کربلایی محسن مهدوی   ...

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَهرا سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا الْعَبْدُ الصَّالِح یَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ  ، یا عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا المُرتضی، عَلیه آلاف التَهیة وَ الثَناء وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

صَلَّی اللهُ عَلَیْكَ یا صَاحِب العَصرِ وَ الزَّمَان؛ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ ،یا اِمامَ الاِنسِ وَ الجَان عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ؛  وَ رَزَقَنَا الله رُؤیَتَه وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:30:00 ب.ظ ]





  روضه ی گوشه ویرانه   ...

جغدی بلبلی گفتا تو در ویرانه جا داری

من اندر بوستان بر شاخه سرو آشیان دارم

بگردان روی از این ویران بیا با من سوی بستان

ببین چندین هزاران سرو و کاج و ارغوان دارم

جوابش داد ای بلبل تو را ارزانی آن گلشن

مرا این بس که ویرانه، مأوی و مکان دارم

اگر ویرانه بد بودی چرا پس دختر زهرا

به ویران می نشستی که غمش آتش به جان دارم

ای بلبل! من هم مثل تو چمن نشین بودم می دانی کی ویرانه نشین شدم؟

گذشتم از گل احمر پس از مرگ علی اکبر

به دل، داغ غم ناکامی آن نوجوان دارم

تو بر سر، شورش شمشاد و یاس و ارغوان داری

من اندر لانه دل، داغ عباس جوان دارم

اُف بر این روزگار! بچه های فاطمه(س) کجا و گوشه ویرانه کجا. چراغها را خاموش کردند. در این تاریکی به یاد یک خرابه نشین باشد. مجلس،خوب مجلسی است حال خوشی هم داریم. روز اربعین هم است، نزدیک زوال ظهر است. آی امام حسین(ع)! این قدر دلمان می خواست امروز کربلا باشیم. آی امام حسین! این قدر دلمان می خواست امروز دور قبرت مثل پروانه بچرخیم. آقایان اهل علم! فضلا! محترمین! رجال فضیلت! متدینین! مذهبی ها! خود امام حسین(ع) هم راضی است که من امروز شما را به حرم این سه ساله ببرم. خدا نکند سرپرست شوی، به خدا سرپرستی خیلی زحمت دارد، مسوولیت دارد. زینب(س) سرپرست بچه ها بود. زینب (س) این همه غمی که دارد باید به همه کارها برسد. بی بی، تمام زنها و بچه ها را خواب کرد. حالا آمد خودش بخوابد. کمتر من این کلمه را با صراحت گفته ام، اما روز اربعین است بگذارید بگویم، آتش بزنم. آی زن و مرد! زینب(ع) آمد روی خاکها بخوابد. تا آمد بخوابد یک وقت دید گوشه خرابه در تاریکیها یک بچه بلند شده، هی می گوید: بابا! بابا! بابا!  ای خدا! چه کار کنم؟ با این همه زحمت من این زن و بچه را خواباندم، باز یکی یکی بیدار می شوند بلند شد آمد جلوببیند چه کسی است؟ دید رقیه است.  امروز برای امام حسین(ع) داد بزنید. رقیه گفت: من بابایم را می خواهم، من پدرم را می خواهم، الان بابایم اینجا بود.

دختر دُر دانه منم       به کنج ویرانه منم    عمه چه آمد به سرم   چرا نیام پدرم

الله اکبر،  الله اکبر

امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:

دختر در دانه منم     به کنج ویرانه منم    عمه چه آمد به سرم     چرا نیامد پدرم

الله اکبر،  الله اکبر

یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است.

عمه بیا گمشده پیدا شده          کنج خرابه شب یلدا شده      پدر! فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانی ات  بس که دویدم عقب قافله  پای من از ره شده پر آبله

سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.

موضوعات: تبلیغ, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:28:00 ب.ظ ]





  دُعاهای پایانی جلسات(2)   ...

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمةَ و اَبیها و بَعلِِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک

اهل ولا چو رو به سوی خدا كنند،اول برای یوسف فاطمه دعا كنند.

دعای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو همه با هم زمزمه می كنیم:

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ .

با حمید و به حق محمد،یا عالی و به حق علی،یا فاطر و به حق فاطمه،یا محسن و به حق الحسن،یا قدیم الاحسان بحق الحسین علیه السلام، ده مرتبه،یا الله و یا الله و ………

خدایا فرج امام زمان(عج) ما را برسان،در ظهور ارباب و  ولی نعمت ما تعجیل بفرما،قلب حضرت رو از ما راضی و خوشنود بگردان،چشمان آلوده و گنهكار ما رو به دیدار حضرتش روشن و منور بگردان،ما رو ناكام از این دنیا مبر،داغ كربلا و مدینه بر این دلهامون مگذار،دستان آلوده و گنهكار ما رو به ضریح شش گوشه اباعبدالله الحسین علیه السلام برسان،رهبر مارو در سایه لطف آقا امام زمان(عج)مصون و محفوظش بدار،بر توفیقاتش بیفزای ،طول عمر با عزت به ایشان عطا بفرما،انقلاب مارا به انقلاب امام زمانمان متصل بگردان،این قلیل توسلات رو از ما قبول و ذخیره شب اول قبرمان قرار بده،لحظه مرگ ، قبر و قیامت علی و اولاد علی را به فریاد ما برسان،از بانیان خیر به احسن وجه قبول بفرما،مرگ ما را در مجالس امام حسین قرار بده،آخرین ذكر ما را یا حسین قرار بده،مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده،ما را حسینی زنده بدار،حسینی بمیران،ما را تا نیامرزیده ای از این دنیا مبر،گناهان ما بریر آبروی ما مریز،شهداء،امام شهداء،اموات ما،اونایی كه تو این مجلس خدمت كردن الان سر به سینه ی تراب نهادند،اموات،بانی مجلس خصوصاً….،……،…… الساعه برسرسفره احسان اباعبدالله الحسین علیه السلام مهمان بفرما.ما هم كه به جایگاه ایشان رسیدیم بر ما ترحم و تفضل بفرما، پدر و مادر ما را ببخش و بیامُرز،نسل و ذریّه ما رو دشمن و بی تفاوت به آل الله قرار مده،اونایی كه دارن تو این مملكت خدمت می كنند در هر پُست و مقامی كه هستند نصرت و یاریشان بگردان،اونایی كه دارن خیانت می كنند، در هر پست و مقامی كه هستند اگر قابل هدایت،هدایت،و اِلا ریشكن و نابودشان بگردان،به مردان ما غیرت اباالفضلی ،به زنان ما عفت زینبی عطا بفرما،به ما توفیق عبادت،شب زنده داری،خدمت، ترك معصیت عطا بفرما،خدایا چنان كن سرانجام كار،كه تو خوشنود باشی و ما رستگار، تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:23:00 ب.ظ ]





  دُعاهای پایانی جلسات(1)   ...

 

كفعمى در مصباح فرموده : این دعاى حضرت مهدى صلوات اللّه علیه است :

اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَكْرِمْنا بِالْهُدى وَ الاِْسْتِقامَةِ وَ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ امْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اكْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَ السَّرِقَةِ وَ اغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیانَةِ وَ اسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغیبَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَ السَّكینَةِ وَ عَلَى الشَّبابِ بِالاِْنابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَْغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَ عَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الاُْسَراءِ بِالْخَلاصِ وَ الرّاحَةِ وَ عَلَى الاُْمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِكْ لِلْحُجّاجِ وَ الزُّوّارِ فِى الزّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَ رَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:23:00 ب.ظ ]





  متن روضه شهادت امام حسین علیه السلام-حاج منصور ارضی   ...


دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یك انسان،تشنگی دیگه غلبه كرد،چون زخم ها زیاده،عددش بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت مقتل این طوریه،میگه هر كاری كرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی….میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله،یه وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو خاك،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاك، ریختن همه، یكی انگشت جدا میكرد، روایت میگه:برای اینكه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع كنه، دستاشو از مچ بریدند.حسین…..

بهانه دارد این دلم

به كربلا سفر كند

بر آن ضریح محترم

به چشم تر نظر كند

میكُشی مرا حسین

فدای خاك كربلا

حریم قتلگاه تو

همان مكان كه بوده است

به خیمه ها نگاه تو

از اون جا به خیمه ها نگاه میكرد

جان مادرت حسین

جان خواهرت حسین

كن به من عطا حسین

میكُشی مرا حسین

فدای تشنگی تو

كه سوخته گلوی تو

فدای زخم خنجری

كه مانده است به روی تو

قاری بریده سر

روی نیزه در به در

كشته ی خدا حسین

حسین……..

یه شب اومدی برای یه سالت روضه خوندم برو، وقتی زینب سلام الله علیها بهش میگه، مُرَمل بالدماء،مقطع الاعضاء، اون بچه هایی كه از تو خیمه اومدن بیرون،دیدن همه چیزو چیكار میخواستن بكنند ؟بیخود نبود فرمود:عمه جان،زینب جان، بگو همشون ، علیكم بالفرار،بگو فرار كنند،این نامردها رحم نمی كنند،آی آی

موضوعات: تبلیغ اجتماعی, ابزارهای تبلیغ, کربلاو عاشورای حسینی  لینک ثابت



 [ 08:20:00 ب.ظ ]





  متن روضه شب عشوراء_امام حسین علیه السلام -سید احمد هاشمی   ...

شب عاشوراست،شب مصیبت و غمه،دل ها رو متصل به كربلا كنیم،ان شاء الله دست جمع مُحرمی باشیم كربلا،كنار حرم ابی عبدالله اونجا عرض ارادت كنیم،عاشقای ابی عبدالله امشب رو كمش نذار،شب عاشوراست،بعضی ها نوشتند امشب رو تا صبح بیدار باشید،به یاد حسین گریه كنید،امشب رو شب زنده داری دارن بعضی ها،لا اله الا الله،بمیرم برا اون خواهری كه امشب آخرین شب برادر رو میبینه،بمیرم برا اون خواهری كه فردا بی برادر میشه،بمیرم برا اون خواهری كه فردا حسینش رو از دست میده،آی ابی عبدالله،چراغ خیمه رو كم كرد،گفت:هركی میخواد بره بره،من حسینم،من غریبم،هركی میخواد با من بمونه ،بمونه،هر كی میخواد بره،بره،چراغ رو خاموش كردن،یكی یكی بلند شدن و رفتند،آی موندن یارایی كه دوستای حسین بودن،اما فردا ابی عبدالله،میبینه یكی یكی دارن میرن خودش تنها مونده،این و بگم امشب حسین همه ی خیمه ها سر میزنه،میگن با حبیب بن مظاهر سنی ازش گذشته بود،حبیب اصلاً مزاح نمیكرد،شوخی نمیكرد با امام حسین،امشب با حسین نزاع میكنه،خنده میكنه،چرا؟میگه حسین جان میدونم فردا تو ركابت شهید میشم،میرم كنار مولام علی،میرم كنار مولام رسول الله،یا رب العالمین،….

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:19:00 ب.ظ ]





  متن روضه شب عشوراء_امام حسین علیه السلام -حاج حسن خلج   ...

آخرین وداع امام حسینه،قبلش مكرر میدون رفته،برگشته،بدن حسین غرق زخمه

حسین زخمی ترین برادر من

بگو چرا دور و بر من

میاد صدای مادر من

حسین داره میمیره خواهر تو

چی میاد اینجا به سر تو

خنجر كُند و حنجر تو

نرو كه این جماعت

دست از تو برندارند

تا اینكه داغ تو بر

دل حرم بذارند

چند جور ذبح داریم،یه ذبح داریم مثل گوسفند،میذارند زمین،ولی بعضی حیوانها هستند كه،مثل میزنم ناراحت نشی،شتر رو نمیشه ذبحش كرد،نیست قدش بلنده،یه خنجر بلند هست،یه نیزه،فرو میكنند تو این تهیگاهش(میان پهلوی راست و چپ شکم)،لذا میگندشتر نحر شد

تیراندازا به زانو،نشسته روبروتند

نیزه دارا تو فكر،نحر كردن گلوتند

قربون دل امام زمانم برم،هر روز به یاد جد غریبش،میشینه زیارت نامه میخونه،همه ی این صحنه ها رو یكی یكی میبینه،هی صدا میزنه جد غریبم،….شب یازدهم بی بی زینب بچه هارو جمع كرد زیر یه خیمه سوخته،بچه ها بی هوش افتادند همه،خانم زینب رو یه چند لحظه خواب درربود،خواب مادرش زهرا رو دید،تو خواب شروع كرد گله كردن،مادر دیدی چه خاكی به سرم شد،مادر نبودی علی اكبرم رو ارباًاربا كردن،مادر نبودی علی اصغرم رو رو دست باباش كشتند،مادر نبودی چه كردند،آخ مادر چشمای عباس،آخ مادر  قاسم رو یادته،قدی نداشت،چه قدی كشید،زیر سُم اسب ها،هی گفت،هی گفت،خانم زهرا فرمود:زینب جان من دیگه دلم طاقت نداره،دیگه بس كن،اینقده گله نكن،صدا زد آخه مادر تو كه نبودی ببینی،گفت:من نبودم ببینم،تمام لحظه به لحظه كنارت بودم،وقتی وداع میكرد داشتم نگاهت میكردم،وقتی داشت میرفت جون داشتی میدادی دیدمت،وقتی علی اكبر و با هم آوردید، من هم بودم،وقتی علی اكبر رو آورد تو خیمه منم بودم، زینب من یه جا من بودم كه تو هم نبودی،زینب سرش تو دامن من بود،اومد تو گودال با خنجر برهنه نشست رو سینه پسرم،جلو چشم من…حسین…این نفس رو آزاد كن تا میتونی نعره بزن،حسین……بگو قلبت منفجر نشه،حسین……نفست نبره ،شب عاشورای آقاست،حسین….

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:17:00 ب.ظ ]





  روضه خرابه   ...

شبی هنده داخل کاخ با شوهرش، یزید نشسته بود. یک وقت دید صدای گریه از خرابه می آید. صدا زد: یزید! چه خبر است؟ یزید گفت: یک عده خارجی بر ما خروج کردند، مردهایشان را کشتیم. حالا هم زن و بچه هایشان در خرابه هستند. صدا زد: یزید! اجازه می دهی بروم اینها را تماشا بکنم؟ گفت: برو اما به طور رسمی برو! سی چهل تا از این کلفتها و کنیزها جلوی هنده چراغ به دست گرفتند، دارند می روند تا اسرا را تماشا کنند. در خرابه چراغ نبود. زن و بچه امام حسین(ع) در خرابه، فرش نداشتند. زنها دور هم نشسته بودند. یک وقت دیدند یک عده چراغ به دست دارند می آیند. بی بی زینب (س) فرمود: چه خبر است؟ گفتند: خانم! هنده که یک روز کلفت شما بود و حالا عیال یزید شده، می خواهد به تماشای اسرا بیاید. ای خدا! هیچ عزیزی را گرفتار نکن! خیلی سخت است.خانم زینب (س) خودش را میان بچه ها مخفی کرد. هنده میان خرابه آمد. گفت: بزرگتر این زنها چه کسی است؟ زینب (س) رانشان دادند. آمد جلو دید بی بی روی خاکها نشسته است. هنده با همان پیراهن قیمتی روی خاکها نشست. صدا زد: بی بی جان! شما اهل کجایید؟ وای! وای!

فرمود: ما اهل مدینه ایم. گفت: بی بی جان! کدام مدینه؟ فرمود: مدینه رسوا الله، مدینه پیغمبر(ص) صدا زد: بی بی جان! نگاه به حالایم نکنید، من مدتی در شهر پیغمبر(ص) در یکی از محله های آنجا کلفت بودم. الان هم به آن کلفتی افتخار می کنم. بی بی جان! شما که می گویید اهل مدینه پیغمبرم اگر راست می گویی، اهل کدام محله هستید؟ فرمود: ما اهل محله بنی هاشم هستیم. صدا زد: بی بی جان! من در آن محله چند آشنا دارم، آیا شما آنها را می شناسی؟ آماده اید بگویم؟ صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو ببینم آیا آقایم حسین(ع) را می شناسی؟ همه بگویید: حسین! حسین! حسین!…

یک دفعه صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو بدانم آیا خانمم زینب(س) را می شناسی؟ یک وقت بی بی بنا کرد های های گریه کردن، صدا زد: بی بی جان! آیا خدایی نکرده طوری شده است؟ من سراغ زینبم را می گیرم شما گریه می کنید؟یک وقت سرش را بلند کرد صدا زد: آی هنده آخه من زینبم.

اگر تو زینبی پس کو حسینم                                   ضیاء چشم زهرا نور عینم

یک وقت صدا زد: آی هنده! حسینم را کشتند. آی حسین! حسین!…

اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسین یا الله!

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:15:00 ب.ظ ]





  زمزمه ی سیاهپوشی محرم   ...

ای ناله‌ غربتت به گوشم
ای بـار مصیبتت به دوشم
آغــاز محــرّمت رسیده
بــاید ز غمت سیه بپوشم
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
ایـن رخـت سیه به پیکر مـن
ارث پـدر است و مـادر مـن
این سینه‌ی سرخ و رخت نیلی
این اشـک دو دیـده تـر مـن
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
داغ تـو نمی‌شود فرامـوش
دل با غم تو بوَد هم آغوش

در بـاغ جنـان ز مـاتم تو
زهرا و علی بود سیه پوش
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
ای اهـل عزا محرّم آمد
دیــدار هـلال ماتم آمد
بـاید همگی سیه بپوشید
هنگامه گریه و غم آمد
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
این مـاه عزاست ایهاالناس
نیلی شده صورت گل یاس
خون موج زند ز فرق اکبر
افتد ز بدن دو دست عباس
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان


دل‌ها ز شرار غم کباب است
بر چرخ صدای «آب آب» است
در دست سکینه جـام خـالی
خجلت زده از علی رباب است
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
****
پیـراهن آسمـان سیــاه است
گردون همه غرق دود آه است
زهــرا بــه کنار نعش عباس
زینب بــه کنــار قتلگاه است
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان

دو دریا اشک - غلامرضا سازگار

موضوعات: تبلیغ اجتماعی, تبلیغ, رسانه و تیلیغ  لینک ثابت



 [ 08:02:00 ب.ظ ]





  اشعار محرم   ...

نوحه محرم, متن نوحه, اشعار محرم

امام حسین(ع)-ورودبه محرم
شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق
قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق
دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد
دوباره ماه محرم، رسیده ماه عزا
غروب غربت جانکاه سیدالشهدا
صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است
فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است
خروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راه
دوباره قافله‌ی روضه های ثارالله
برات گریه دوباره به چشممان دادند
به ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادند
حسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا اینجاست
مزار خون خدا فی قلوب من والاست
محرم آمده آقا صدایمان کردی
برای عرض ارادت، جدایمان کردی
لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشم
عنایتی که فقط در امان تو باشم
بگیر دست مرا وقت خسته حالی ها
پری بده به دلم در شکسته بالی ها
مرا به غربت بی انتهای خود بردی
شبی که گوشه‌ی‌ صحن و سرای خود بردی
هنوز ندبه‌ی غم در رواق تو جاری است
هنوز داغ عطش بین باغ تو جاری است
صدای مرثیه‌ی آب آب می آید
صدای گریه‌ی‌ طفل رباب می آید
هنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقاست
هنوز چشم حرم در مصیبتش دریاست
امید اهل حرم می رود به قربانگاه
و یا به سوی منا می رود ذبیح الله
شکسته قلب حرم، یا مجیب می گوید
نگاه خسته ای أین الحبیب می گوید
از آسمان و زمین تیر و دشنه می بارد
ز هر کرانه فقط تیغ تشنه می بارد
صدای ناله‌ی أمن یجیب می آید
صدای روضه‌ی‌ شیب الخضیب می آید
خمیده خواهری انگار می رود از حال
گمان کنم که رسیده حوالی گودال
میان هلهله‌ی بی امان چه می بیند؟
میان نیزه و تیر و سنان چه می بیند؟
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
گر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

منبع:bahreyar.blogfa.com

موضوعات: تبلغ در خانواده/ طلاب و روابط با خانواده  لینک ثابت



 [ 08:00:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما